فارسی  ششم درس هشت +متن درس وپاسخنامه _درس خوان

درس هشتم فارسی پایه ششم ابتداییدریاقلی (توضیح درس)

 

درس هشتم فارسی پایه ششم ابتداییدریاقلی (تدریس و پاسخ فعالیت ها)

در تاریخ، انسان‌های بسیاری بوده اند که همه‌ی توان و جان خود را برای رسیدن به هدف خویش فدا کرده اندو گاهی نجات مردمی یا آینده‌ی ملّتی به هوشیاری و فداکاری و تصمیم بهنگام و جان فشانی به موقعیت نفر یا جمعی محدود، وابسته می‌شود. در همه‌ی جوامع بشری، فداکاری چنین انسان‌هایی را ارج می‌نهند و تلاش می‌کنند خاطره‌ی آنها را در تاریخ و ادبیات و آثار هنری خود حفظ کنند.
در داستان‌های کهن ایرانی، آرش، دلاور مردی بود که وقتی قرار شد کمانداری ایرانی، تیری رها کند و هرجا که تیر فرود آمد، مرز ایران باشد، دلیرانه بر قلّه‌ی دماوند برآمد و تیری در چلّه‌ی کمان نهاد و با پرتاب کردن آن، سرزمین ایران را از بیگانگان رهایی بخشید و جان خود را در این راه فدا کرد. خاطره‌ی این جان فشانی در راه پاسداری از میهن، هنوز در یادها زنده است. این سرزمین در هر روزگاری، پهلوانان و نام آوران بی شماری را در خود پرورانده است.
شهید «دریا قلی سورانی» یکی از دلاور مردان دوران دفاع مقدس بود که در نخستین ماه‌های جنگ تحمیلی با فداکاری شگفت انگیز خود، مانع سقوط شهر آبادان شد. شغل دریاقلی، اوراق فروشی بود. او در آن هنگام به همراه فرزند خردسال خود در گورستانی از اتومبیل‌های فرسوده در «کوی ذولفقاری» در حاشیه‌ی آبادان زندگی می‌کرد. در یک شب تاریک، ناگهان متوجه شد که سربازان دشمن بعثی به صورتی غافلگیرکننده از رودخانه‌ی بهمن شیر گذشته اند و می‌خواهند شهر شهر محاصره شده‌ی آبادان را به اشغال کامل خود در بیاورند.
دریاقلی،فورا بی سر و صدا سوار بر دوچرخه شد و به راه افتاد.
دریاقلی در آن شب پاییزی نهم آبان ماه ۱۳۵۹ با همه‌ی توان و قدرت، رکاب می‌زد.
انگار کسی در گوشش می‌گفت:«دریاقلی رکاب بزن، همه چیز به جوانمردی تو وابسته است. اگر کوتاهی کنی، همه‌ی شهر و دیار نابود خواهد شد.

دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو                     چشم انتظار همت تو، دین و میهن است

معنی شعر: دریا قلی رکاب بزن و با کمک گرفتن از حضرت علی (ع) مصمم‌تر شو. دین و میهن منتظر اراده‌ی قوی توست (اگر سستی کنی، دین و میهن ضربه خواهند دید).

فردا اگر درنگ کنی، گوشه‌های شهر              میدان جنگ تن به تن وتانگ باتن است

معنی بیت: اگر مکث کنی و دیر برسی، فردا کوچه های شهر، میدان جنگ تن به تن (فرد به فرد) و تانک با تن (تانک با فرد) می‌شود.

از راه اگر بمانی و روشن شود هوا                  تکلیف شهر خاطره‌های تو، روشن است

معنی بیت: اگر در راه توقف کنی و هوا روشن شود، شهر خاطره های تو نابود می‌شود.

دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو                  تاریخ در تلفظ نام تو الکن است

معنی بیت: دریاقلی نام تو به گستردگی و بزرگی دریاست. نام تو آنقدر بزرگ است که تاریخ هم هنگام گفتن نام تو زبانش لکنت دارد.

درس هشتم فارسی ششم - دریاقلی

امّا دریاقلی، همچو دریایی خروشان بود، با تمام وجود تلاش میکرد از میان گشتی های دشمن و آتش خمپاره‌ها بگذرد و زودتر از سربازان بعثی، خود را به شهر برساند.
او توانست، کوی ذولفقاری تا  شهر آبادان را در کوتاه ترین زمان، رکاب بزند و خود را به سرعت به شهر برساند و با فریاد هایش، مردم و مدافعان شهر را از نفوذ دشمن به کار آید به مقابله با دشمن پرداختند و توانستند در نبردی نابرابر، که در تاریخ دفاع مقدس به نام «عملیات کوی ذولفقاری» معروف است، نفوذ دشمن را به آبادان ناکام بگذارند و او را با تلفات بسیار و شکستی سخت به عقب برانند.
دریاقلی در همین نبرد به شدت زخمی شد و در راه انتقال به پشت جبهه به شهادت رسید.
مزار این شهید دلاور در بهشت زهرا(س) در تهران قرار دارد.
بی شک اگر دریاقلی در آن شب سرنوشت ساز، دچار ترس و تردید می‌شد و اگر تنها به نجات خود و خانواده‌اش می‌اندیشید یا اگر اندکی کوتاهی می‌کرد و نمی‌توانست به موقع خود را به شهر برساند، خدا می‌دانست چه اتفاقات ناگواری می‌افتاد!

محمّدرضا تُرکی

محمّدرضا تُرکی

محمدرضا ترکی فرزند کمال در سال ١٣۴١ شمسی در آبادان به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دیپلم ادبی در زادگاهش گذراند و سپس به تهران آمد و موفق به اخذ دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی گردید. وی ­اکنون محقق ادبی، مترجم، نویسنده، شاعر و استادیار گروه زبان دانشگاه تهران می­باشد.

برخی آثاری که تاکنون از وی منتشر شده است، عبارتنداز:

الف) کتاب‌ها:

  • از واژه تا صدا (پیرامون ادبیات و رادیو)، طرح آینده، ۱۳۸۲.
  • پارسای پارسی؛ سلمان فارسی به‌روایت متون فارسی (چاپ دوم با تغییرات وافزودن بخش‌های تازه)، انتشارات علمی وفرهنگی، ۱۳۸۷.
  • تاریخ و تطوّر علوم بلاغت، انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)۱۳۸۳.

ب) مجموعه‌های شعر:

  • هنوز اوّل عشق است، تهران، انتشارات تکا،۱۳۸۷.
  • خاکستر آیینه،تهران، انجمن شاعران ایران، ۱۳۸۹. (تقدیرشده در جایزۀ کتاب فصل)
  • بغض در نواحی لبخند، تهران، هنر رسانه اردیبهشت،۱۳۹۱.
درس هشتم فارسی پایه ششم ابتداییدریاقلی (پاسخ فعالیت ها و درک مطلب و دانش زبانی)

گام به گام فارسی ششم | درس هشتم : دریاقلی


درک مطلب (صفحه‌ی ۶۰ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)


۱- منظور از مصراع «چشم انتظار همّت تو، دین و میهن است» چیست؟
دین و میهن منتظر اراده‌ی قوی توست. اگر سستی کنی، دین و میهن ضربه و صدمه خواهند دید.
۲- به نظر شما میان کار آرش با دریاقلی چه شباهتی هست؟
هردو نفر جان خود برای بیرون راندن دشمن از میهن و حفظ وطن فدا کردند.
۳- چرا دریاقلی توانست چنان کار بزرگی انجام دهد؟
چون دریا قلی با دیدگاه وسیعی و دلی دریایی که داشت به جای فکر کردن به نجات خود و خانواده اش، نجات میهن و وطن که خانه و مادر همه‌ی ماست را انتخاب کرد.
۴- اگر به جای دریاقلی بودید، چگونه رزمندگان را از وجود دشمن آگاه می‌کردید؟ 
به نظر من دریا قلی بهترین تصمیم را گرفته است و من هم در آن شرایط همان کار را می‌کردم. یعنی من هم مانند دریاقلی سوار بر دوچرخه شده و فورا خودم را به شهر می‌رساندم تا با فریادهایم رزمندگان را از وجود دشمن باخبر سازم.


دانش زبانی (صفحه‌ی ۶۱ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)


توجّه به نشانه‌های نگارشی به خواندن بهتر و درک معنی و مفهوم متن، کمک می‌کند.

منظور از نشانه‌ های نگارشی به کاربردن علامت ها و نشانه هایی است که خواندن و در نتیجه، فهم مطالب را آسان می‌کند.

چند نمونه از نشانه‌های پرُکاربرد عبارت است از:

نقطه (.) : علامتی است که توقّف در خواندن را نشان می‌دهد و در پایان جمله می‌آید.

ویرگول یا درنگ نما (،) : نشانه ای برای درنگ کوتاه است که میان عبارت ها یا جمله ها و برای جدا کردن کلمه یا عبارت توضیحی یا جدا کردن اسم‌های اشخاص و … به کار می‌رود.

دو نقطه (:) : پیش از نقل قول مستقیم، هنگام توضیح دادن، شمردن اجزای یک چیز و هنگام معنی کردن کلمه به کار می‌رود.

علامت سؤال (؟) : در پایان جمله‌های پرسشی یا برای نشان دادن شک و تردید یا ریشخند و … به کار می‌رود.

 

نشانه‌ی بیان عاطفه یا تعجّب (!) : در پایان جملات تعجّبی و جمله‌هایی به کار می‌رود که یکی از حالات عاطفی مثل آفرین، تأکید، افسوس، آرزو، دعا، ندا و … در جمله باشد.


توضیحات تکمیلی نشانه ها (علامت ها) ی نگارشی – درس هشتم فارسی ششم


رعایت علائم سجاوندی یا نقطه گذاری در جمله، هم به درک مطلب کمک می کند، هم به زیبایی نوشتار می افزاید. در ادامه به اختصار، به بیان کاربرد برخی از این علائم می پردازیم.

  • نقطه (.)
  1. در پایان همه‌ی جمله ها.
  2. پس از حرف یا حروفی که نشانهٔ اختصاری کلمه است، مثال: در سال ۱۳۵۷ ه.ش. انقلاب اسلامی ایران به ثمر رسید.
  • ویرگول یا درنگ نما (،)
  1. بین جمله های مستقل که در مجموع، جملهٔ کامل می سازند: او که بسیار تلاش کرد، به مقصود رسید.
  2. پس از منادا: خدایا، مرا عفو کن.
  3. هرجا واژه یا عبارتی به عنوان بدل در ضمن جمله یا در عبارتی دیگر آورده شود: اخوان ثالث، شاعر معاصر، سرایندهٔ شعر معروف «خوان هشتم » است.
  4. بین واژه های همپایه به جای «و » می آید: فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ از بزرگان شعر فارسی هستند.
  5. بین دو واژه که ممکن است خواننده، آنها را با کسرهٔ اضافه بخواند: مادر، حسن را به سوی خود خواند.
  6. به جای مکث کوتاه در جمله: اگر شب ها همه قدر بودی، شب قدر بی قدر بودی.
  •  

    دو نقطه (:)

  1. قبل از نقل قول: صاحب نظران آموزشی می گویند: «شرط درست نوشتن، درست فهمیدن است .»
  2. هنگام برشمردن اجزای یک چیز: اساس نگارش خوب، دانستن و رعایت چند نکته است: چشم باز، گوش شنوا، دقت و… .
  3. مقابل واژه هایی که می خواهیم آنها را معنی کنیم.
  •  

    علامت سؤال (؟)

  1. در پایان جمله های پرسشی:
    آیا تاکنون فکر کرده اید که هزاران مادهٔ نگارشی پیش روی شماست ؟
  2. برای نشان دادن مفهوم تردید: وفات حافظ در سال ۷۲۱ (؟) اتفاق افتاد.
  3. برای نشان دادن مفهوم استهزا: او نابغه (؟) است.
  •  

    علامت تعجّب (!)

  1. در پایان جمله های تعجبی، تأکیدی، عاطفی، مثال: عجب روزگاری است !
  2. پس از اصوات، مثال: هان! ای دل عبرت بین.
  • گیومه (    ((   ))   )
  1. سخنی که به طور مستقیم از جایی یا کسی نقل می شود:
    به قول سعدی: «بنیاد ظلم در جهان اندک بود، هرکس چیزی بدان مزید کرد، تا بدین غایت رسید .»
  2. اسامی و عناوین و اصطلاحات علمی یا فنی (فقط بار اول)
    «فضا سازی » در آغاز، میانه و پایان نوشته، نقش مهمی ایفا می کند.
  •  

    نقطه ویرگول(؛)

  1. برای جدا کردن جمله هایی که از جهت ساختمان و مفهوم مستقل به نظر می رسند ولی در یک عبارت طولانی، با یکدیگر بستگی معنایی دارند:
    برای نگارش گزارش خوب باید فکر کرد؛ تفکّر لازمهٔ هر اقدام مهمی است.

یادآوری: نقطه ویرگول کاربردی نزدیک به نقطه دارد و نباید آن را با ویرگول معادل دانست.
مثال: فروشنده ای که با کم فروشی و گران فروشی می خواهد سرمایه بیندوزد ناموفق است؛ بار کج به منزل نمی رسد.

  • پرانتز (    ()    )

  • ذکر معادل یک اصطلاح یا واژه: یکی از کاربردهای پرانتز در نگارش فارسی، ذکر معادل یک اصطلاح یا واژه در زبانی دیگر و یا مترادف آن در همان زبان است. مثال گیتی (جهان)

نکته: اگر کلمه و معال به تنهایی و در خارج از یک جمله باشند، در این مورد، به جای پرانتز از علامت دو نقطه (:) و یا مساوی (=) هم می‌توان استفاده کرد.

  • نام قدیمی یک شهر، شهرت یک فرد و یا نام کامل یا لقب یک شخص. مثال:

شهر بابل (بارفروش) از شهرهای کهن استان مازندران است.

میرزا محمدتقی‌خان فراهانی (امیرکبیر) یکی از صدراعظم‌های ایران در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار بود.

  • توضیحی تکمیلی در داخل متن. مثال:

هنگام شروع نقل، نخست یک پیشخوان که شخصی است از دوستداران نقل و اغلب فرزند نقال (و گاهی نقال معتبر نسل بعد) غزلی یا قطعه‌ای یا شعری دیگر را از شاعران بزرگ پیشین به آواز می‌خواند.

اسدی طوسی (در گرشاسبنامه) و نظامی گنجوی (در لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، اسکندرنامه) و فخرالدین اسعد گرگانی (در ویس و رامین) چند بار می‌گویند که داستان خود را از دهقانان و راویان گرفته‌اند.

در تعزیه‌ دوره چندین دسته شبیه‌گردان با فاصله‌های معین (به طوری که کار یک دسته مزاحم کار دسته دیگر نشود) هر کدام خلاصه یک دستگاه تعزیه را به ترتیب نمایش می‌دادند.

  • استفاده از پرانتز برای بیان تاریخ و یا سال وقوع حادثه‌ای. مثال:

با ظهور مذهب مسیح و سقوط امپراتوری روم (۴۷۴ میلادی) و تسلط کلیسا، نمایش ممنوع اعلام شد.

اروپا در قرون وسطی (قرن ۵ تا ۱۵ میلادی)، دوران تاریکی و رکود را گذراند.

  • برای بیان تاریخ تولد و وفات. گاهی درون متن، تاریخ تولد و وفات مشاهیر، داخل پرانتز، پس از نام ایشان ذکر می‌شود. مثال:

آشیل (۵۲۳ ـ ۴۵۶ ق.م) را نخستین تراژدی‌نویس می‌دانند.

  • ذکر منبع درون متن. برای ذکر نام منبع، نام نویسنده و شماره صفحه در میان متن (ارجاع درون متنی) از کمانک استفاده می‌شود. مثال:

«حسن شیرزاد معروف به شیخ حسن شیرزاد، از خیمه‌شب‌بازان قدیمی تهران بود». (بیضایی، ۱۳۸۸، ۱۱۰)

  • پرانتز در فرمول‌های ریاضی. کمانک یا پرانتز در ریاضی هم کاربرد دارد؛ به عنوان مثال برای نوشتن حاصل یک عبارت در ریاضی، آن عبارت را میان پرانتز قرار می‌دهند. مثال:

(a + b)۲=a۲+۲ab+b۲

نکته‌هایی درباره کاربرد پرانتز:

  • نوشتن دو پرانتز پشت هم یا دو پرانتز درون یکدیگر فقط در فرمول‌ها و عملیات‌های ریاضی وجود دارد و در نگارش فارسی رواج ندارد.
  • پس از کلماتی چون: «از قبیل، مانند، شامل، مثل، برای نمونه و مانند این‌ها» از پرانتز استفاده نمی‌شود. مثال:

خیمه‌شب‌بازی در زمان قاجار، در بیشتر شهرهای بزرگ ایران مانند تهران، تبریز، اصفهان، شیراز و… رایج بود.یک

  • کمان یا پرانتز بسته بعد از عدد یا حروف و یا هر چیزی که برای شمارش اجزای موضوعی به کار می‌رود، در واقع در حکم خط تیره و یا نقطه را دارد و ممکن است با توجه به شیوه‌نامه آن نوشتار هرکدام از این موارد استفاده شود. مثال:

۱)            الف.              A ـ

۲)            ب.                B ـ


کارگاه درس پژوهی (صفحه‌ی ۶۱ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)


۱- داستانی از شهدای حماسه ساز دفاع مقدّس انتخاب کنید و در گروه بخوانید و درباره‌ی عناصر و ویژگی‌های آن گفت وگو کنید.

گزیده ای از زندگانی شهید عباس بابایی

در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» ی قزوین گذراند.

در سال ۱۳۴۸، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد.

پس از گذراندن دوره آموزشی مقدماتی خلبانی، جهت تکمیل دوره، به کشور آمریکا اعزام گردید. در این مدت دوره آموزشی خلبانی هواپیمای شکاری را با موفقیت به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۵۱، بادرجه ستوان دومی در پایگاه هوایی دزفول مشغول به خدمت شد.

همزمان با ورود هواپیماهای پیشرفته «f-14  » به نیروی هوایی- شهید بابایی در دهم آبان ماه ۱۳۵۵، برای پرواز با این هواپیما انتخاب شد و به پایگاه هوایی اصفهان انتقال یافت.

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وی گذشته از انجام وظایف روزانه، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه هوایی اصفهان به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت.

شهید بابایی در هفتم مرداد ماه ۱۳۶۰ از درجه سروانی به سرهنگ دومی ارتقا پیدا کرد و به فرماندهی پایگاه هشتم اصفهان برگزیده شد. وی در نهم آذر ماه ۱۳۶۲، ضمن ترفیع به درجه سرهنگ تمامی، به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب گردید و به ستاد فرماندهی در تهران عزیمت کرد.

او در تاریخ هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به درجه سرتیپی مفتخر شد

سرانجام عباس بابایی در ۱۵ مرداد ماه همان سال، در حالی که به درخواست ها و خواهش های پی در پی دوستان و نزدیکانش مبنی برشرکت در مراسم حج آن سال پاسخ رد داده بود، برابر روز عید قربان در حین عملیات برون مرزی به شهادت رسید.

شهید سرلشگر خلبان ، عباس بابایی در هنگام شهادت ۳۷ سال داشت. از او یک فرزند دختر به نام سلما و دو فرزند پسر به نام های حسین و محمد به یادگار مانده است.

به دنبال ما می دوید و از ما پوزش می خواست

یک روز که در کلاس هشتم درس می خواندیم. هنگام عبور از محله «چگینی» که از توابع شهرستان قزوین است، یکی از نوجوانان آنجا بی جهت به ما ناسزا گفت و این باعث شد تا با او گلاویز شویم.

ما با عباس سه نفر بودیم و در برابرمان یک نفر. عباس پیش آمد و برخلاف انتظار ما، که توقع داشتیم او به یاریمان بیاید. سعی کرد تا ما را از یکدیگر جدا کند و به درگیری پایان دهد.

وقتی تلاش خود را بی نتیجه دید، ناگهان قیافه ای بسیار جدی گرفت و در جانبداری از طرف مقابل با ما درگیر شد.من و دوستم که از حرکت عباس به خشم آمده بودیم،به درگیری خاتمه دادیم و به نشانه اعتراض، از او قهر کردیم.

سپس بی آنکه به او اعتنا کنیم، راهمان را در پیش گرفتیم، اما او در طول راه به دنبال ما می دوید و فریاد می زد:

– مرا ببخشید آخر شما دو نفر بودید و این انصاف نبود که یک نفر را کتک بزنید.

(پرویز سعیدی)

۲- داستانی در مورد عشق به میهن بیابید و در کلاس تعریف کنید.

داستانی در مورد عشق به میهن

تمیستوکل پادشاه یونان در آرزوی کاخی به زیبایی تخت جمشید بود یکی سرداران خویش که زبان ایرانیان را می دانست فرا خواند و به او گفت شنیده ام سنگ تراشی بنام مازیار و شاگردش بانو گلدیس پرسپولیس را همچون جواهرات تراش داده اند آنهم به گونه ایی که پیک های سرزمینهای دیگر از این همه زیبایی در شگفت شده اند به ایران رو و به هر گونه که امکان دارد این دو را به یونان بیاور می خواهم آنها پرسپولیس زیباتری در آتن بسازند.

آن فرمانده یونانی با چند سرباز دیگر با تن پوشی ایرانی به سرزمین ما آمده و پس از چندی با دو هنرمند ایرانی بازگشت. در حالی که دست های آنها بسته، رویشان زرد و بسیار نحیف و لاغر شده بودند. تمیستوکل دستور داد دست های آنها را باز کنند و به آنها گفت می خواهم هنرمندان یونانی را آموزش دهید و با کمک آنها کاخی باشکوه تر از پرسپولیس برایم بسازید. مازیار سالخورده گفت نقشی که بر دیوارهای تخت جمشید می تراشیم همه عشق است ما نمی توانیم خواسته شما را انجام دهیم پادشاه یونان تمیستوکل برافروخت و آن دو را به زندان افکند.

مازیار و بانو گلدیس یک سال در بدترین شرایط شکنجه شدند اما برای اجنبی خدمتی نکردند تا اینکه خشایارشاه پس از شکست دادن یونان و فتح آتن آن دو هنرمند دلیر و میهن پرست ایران زمین را آزاد و به همراه خود به ایران بازگرداند و به هر دوی آنها هدیه های ارزشمندی داد. آن هنرمندان نسبت به سرزمین خویش وفادار بودند چرا که پی به قدرت هنر برده بودند به سخن اندیشمند برجسته ایران زمین: در بلند هنگام هیچ نیرویی نمی تواند در برابر فرهنگ و هنر ایستادگی کند.

دوستان و همراهان عزیزم، در بخش نظرات می توانید داستان های خود را بنویسید تا با نام خودتان در این بخش ثبت شود.


درک و دریافت (صفحه‌ی ۶۴ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)


۱- به نظر شما چرا اسیران جنگی در دوران دفاع مقدس، «آزاده یا آزادگان»، نامیده شده اند؟

زیرا آنها رزمندگانی بوده اند که از بند اسارت زندان های عراق، آزاد شدند.

۲- در این متن به کدام یک از داستان های قرآنی اشاره شده است؟ ارتباط آن را با این متن، توضیح دهید.

متن بخوان بیندیش ( تندگویان )، به داستان قرآنیِ یوسف پیامبر اشاره دارد. یوسف پبامبر سالهای طولانی از خانه‌ی پدرش دور مانده بود و نهایتاً به زادگاهش برگشت و پدرش را دید. مثل داستان شهید تندگویان که او هم سالها در بندِ رژیم بعثی عراق اسیر بود و نهایتاً پس از شهادت، پیکر پاکش به ایران بازگشت و در خاک وطن دفن شد.

درس هفتم فارسی ششم در بخش بخوان و حفظ کن، شعر ها و کلماتی می باشد که ممکن است معنی آن ها تاحدودی دشوار به نظر آید که در این قسمت برای شما آن‌ها را آماده کرده ایم.


معنی شعرها (ابیات) درس هشتم فارسی ششم ابتدایی

متن درس (صفحه‌ی ۵۹ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)

بخوان و بیندیش (صفحه‌ی ۶۴ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)


دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو                     چشم انتظار همت تو، دین و میهن است

معنی شعر: دریا قلی رکاب بزن و با کمک گرفتن از حضرت علی (ع) مصمم‌تر شو. دین و میهن منتظر اراده‌ی قوی توست (اگر سستی کنی، دین و میهن ضربه خواهند دید).

فردا اگر درنگ کنی، گوشه‌های شهر              میدان جنگ تن به تن وتانگ باتن است

معنی بیت: اگر مکث کنی و دیر برسی، فردا کوچه های شهر، میدان جنگ تن به تن (فرد به فرد) و تانک با تن (تانک با فرد) می‌شود.

از راه اگر بمانی و روشن شود هوا                  تکلیف شهر خاطره‌های تو، روشن است

معنی بیت: اگر در راه توقف کنی و هوا روشن شود، شهر خاطره های تو نابود می‌شود.

دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو                  تاریخ در تلفظ نام تو الکن است

معنی بیت: دریاقلی نام تو به گستردگی و بزرگی دریاست. نام تو آنقدر بزرگ است که تاریخ هم هنگام گفتن نام تو زبانش لکنت دارد.


دلا دیدی آن عاشقان را ؟

ای دل، آیا آن عاشقان را دیدی؟

جهانی، رهایی در آوازشان بود

در آواز آنها، به اندازه ی یک جهان، آزادی و رهایی وجود داشت

و در بند، حتّی

و حتی هنگامی که در بند و اسیر بودند

قفس، شرمگین از شکوفاییِ شوقِ پروازشان بود!

زندان هم از برانیگخته شدنِ آرزویِ پروازِ آنها خجالت زده بود.

سیّد حسن حسینی

سیّد حسن حسینی

سیّدحسن حسینی، شاعر و محقق معاصر است. او از هنرمندان مذهبی و انقلابی محسوب می‌شود که آثار دینی و انقلابی‌اش مورد توجه و تحسین مخاطبان و منتقدان قرار گرفته است. حسینی در ۹ فروردین ۱۳۸۳ هجری شمسی، بر اثر سکته قلبی، در تهران درگذشت. در پی درگذشت او آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران پیام تسلیتی صادر کرد.

وی در فروردین ۱۳۳۵ هجری شمسی در تهران در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر گذراند و در ۱۳۵۳خورشیدی دیپلم طبیعی گرفت. از همین سال‌ها اشعارش در برخی نشریات ادبی آن زمان، نظیر مجله فردوسی، منتشر می‌شد. اشعار سپید عاشورایی او از مشهور ترین آثار معاصر در این حوزه هستند.

در ۱۳۵۸شمسی، در مقطع کارشناسی رشته تغذیه از دانشگاه فردوسی مشهد فارغ التحصیل شد و در همان سال وارد حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی شد و به همراه قیصر امین پور، محسن مخملباف و چند تن دیگر، فعالیت‌های هنری و ادبی حوزه را راه‌اندازی و ساماندهی کرد.


معنی کلمات (واژه های) درس هشتم فارسی ششم ابتدایی : دریاقلی


  • جان فشانی: فدا کردن جان
  • محدود: اندک، کم
  • جوامع: جمع جامعه، جامعه ها
  • ارج: ارزش، مقام
  • دلاور: دلیر، شجاع
  • چله: زه کمان، نخ کمان
  • پاسداری: محافظت
  • نام آوران: افراد مشهور و معروف
  • بی شمار: بی حساب، بی اندازه
  • پرورانده: پرورش داده
  • مقدس: پاک و پاکیزه
  • تحمیلی: اجباری
  • سقوط: افتادن
  • اوراق: جمع ورق: پاره ها، اجزای چیزی
  • اوراق فروشی: مکانی که در آن پاره های اتومبیل یا چیزهای دیگر فروخته می شود
  • خردسال: کم سن و سال
  • گورستان: قبرستان
  • فرسوده: کهنه
  • حاشیه: کناره
  • بعثی: نیروهای ارتش عراق در زمان صدام
  • غافلگیر کردن: بی خبر حمله کردن
  • محاصره: اطراف یا کسی را احاطه کردن
  • اشغال: جایی را تصرف کردن
  • وحشیانه: وحشی وار، به صورت وحشی
  • دیار: شهر و سرزمین
  • همت: قصد، اراده
  • میهن: وطن
  • درنگ: توقف
  • تن به تن: نفر به نفر
  • وسعت: پهناور، وسیع
  • تلفظ: بر زبان آوردن کلمه، سخن گفتن
  • الکن: قاصر، کسی که زبانش به هنگام صحبت گیر می کند، کسی که لکنت زیان دارد و به درستی نمی تواند تلفظ کند
  • خروشان: پر خروش
  • مدافعان: دفاع کنندگان
  • نفوذ: فرو رفتن، اثر کردن
  • مقابله: تلافی، مبارزه
  • نابرابر: نا مساوی
  • ناکام: محروم
  • تلفات: مرگ و میر
  • تردید: شک، دودلی
  • ناگوار: سخت و ناخوشایند
  • جنگ تحمیلی: جنگ هشت ساله ای که با تجاوز نیروی های صدام به ایران آغاز شد و به ایران تحمیل شد.

 

فارسی ششم درس شش_درس خوان

ای سلامم، ای سرودم
ای نگهبان وجودم
ای غمم تو، شادی‌ام تو
مایه‌ی آزادی‌ام تو… ای وطن

ای وطن، تو سلام و شعر و سرود من هستی و در مقابل همه‌ی دشمنان از من حفاظت می‌کنی.

ای وطن همیشه و در همه حال چه شاد باشم و چه غمگین، باز هم به فکر تو هستم و تو دلیل آزادی من هستی.


ای دلیل زنده بودن
ای سرودی صادقانه
ای دلیل زنده ماندن
جان پناهی جاودانه… ای وطن

ای وطن، تو دلیل د باعث زنده بودنِ من هستی. ای وطن ای سرود راستی و حقیقت تو دلیل زندگی کردنِ من هستی و برای جانِ من همیشه یک پناه و نگهبانی.


همچو رویش در بهاران
همچو جان در هر بدن
مثل بوی عطر گلها
مثل سبزی چمن… ای وطن

ای وطن که مثل رویش گیاهان در بهار باعث زندگی بخشیدن می‌شوی و مثل جان برای هر بدن هستی. تو مثل گل خوشبو و با عطر خوب هستی و مثل چمنزار، سبز هستی.


مثل راز شعر حافظ
مثل آواز قناری
همچو یاد خوشترین‌ها
همچو باران بهاری… ای وطن

ای وطن، تو مثل رازی هستی که در شعرها و فال حافظ وجود دارد. مثل آواز قناری‌ها خوش صدا و زیبایی. تو مثل یاد و خاطره‌های خوب و زیبایمان و به زیبایی و شادابی بخشی باران بهاری میمانی.


مثل غم در مرگ مادر
مثل کوه غُصّه‌های
مثل سربازان عاشق
قهرمان قصّه‌های… ای وطن

ای وطن، غم تو درست مثل غم از دست دادنِ مادر بزرگ و سخت و مثل کوهی از غصه است. تو مثل سربازی هستی که با اعتماد به نفس و پرقدرت از کشور در مقابل دشمنان دفاع می‌کند و شبیه قهرمان‌های داخل قصه‌ها هستی.

 


همچو آواز بلندی
از بلندی‌های پاک
با غروری، با گذشتی
باوفایی همچو خاک… ای وطن

ای وطن، تو مثل آواز بلند و باصلابتی هستی که پاک است. همچنین پرغروری و اهل گذشت و بخشیدن هستی. همینطور مثل خاک باوفایی

نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی

زاده‌ی ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران – درگذشته‌ی ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، تهران

داستان‌نویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینه‌های فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده‌است.

ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از اندک سخنوران ایرانی به‌شمار می‌رود که هم در سینما و هم در ادبیات کارکرده و شناخته شده بوده‌اند.

بیش از نود کتاب از ابراهیمی منتشر شده‌است.

نخستین کتاب را به اسم «خانه ای برای شب» در سال ۱۳۴۱ نوشت. مجموعه های «کلاغ ها و سنجاب»، «دور از خانه»، «قصه های ریحانه خانم» را در مورد کودکان و نوجوانان نوشت. پس از انقلاب زندگی امام خمینی را به نام «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما آمد» نوشت.


معنی کلمات (واژه های) درس ششم فارسی ششم ابتدایی (ای وطن)


نگهبان : محافظ
مایه : منشا – دلیل – سبب
صادقانه : راست – بی کلک
جان پناه : سنگر – پناهگاه
جاودانه : جاویدان – همیشگی
رویش : روییدن، نمو، رشد کردن
غرور : خودپسندی، به خود بالیدن، احساس سربلندی نسبت به فرهنگ و توانایی هایی ملت خویش
غصه: غم، ماتم، اندوه

درس ششم فارسی پایه ششم ابتداییای وطن (درک مطلب و دانش زبانی)

گام به گام فارسی ششم | درس ششم : ای وطن


درک مطلب (صفحه‌ی ۵۲ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)


 

۱- شاعر در این شعر «وطن» را به چه چیزهایی مانند کرده است؟
رویش در بهاران، جان در هر بدن، بوی عطر گل ها، سبزی چمن، راز شعر حافظ، آواز قناری، یاد خوش ترین ها، باران بهاری، غم در مرگ مادر، کوه غصه ها، سربازان عاشق، قهرمان قصه ها، آواز بلند، خاک.

۲- وطن چگونه میتواند نگهبان وجود ما باشد؟
وطن مثل خانه ای امن از وجود ما نگهبانی می‌کند و به ما امنیت، آسایش، هویت و فرهنگ می‌دهد.

۳- شما وطن را به چه چیزهایی مانند می‌کنید؟
مادر، پدر، گهواره، خانه، جان.


دانش زبانی (صفحه‌ی ۵۲ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)


منادا و حرف ندا

به این عبارات توجّه کنید
ای وطن
خدایا!
یارب!
برای خطاب کردن و گفت وگو با کسی از نشانه‌های ندا (ای، یا، ا) استفاده می‌کنیم.
کلمه‌ای که هر یک از این نشانه‌‌ها را داشته باشد، منادا نامیده می‌شود. گاهی منادا بدون نشانه می‌آید؛
مانند: وطن، جاودان باشی و سرفراز.

توضیحات تکمیلی

در زبان فارسی علامت ندا به سه شکل دیده می شود:

  • ای که قبل از اسم می آید. مانند:  ای خدا، ای خلیفه. مانند: گفت: ای خلیفه اگر فتح را…
  • یا که قبل از اسم می آید. مانند: یا خلیفه. مانند: فتح گفت: یا خلیفه من سیرم.
  • الف که بعد از اسم می آید. مانند: حافظا – سعدیا – خدایا مثال: خدایا ای داننده رازها.

توجه: اگر آخر اسمی الف باشد، علامت ندا یا خواهد بود مانند خدایا

منادا

  • اسمی که بعد یا قبل از علامت ندا می آید منادا نامیده می شود. مانند: خدا، خلیفه، سعدی و حافظ

همچنین

  • به کسی یا چیزی که آن را صدا بزنیم یا مورد خطاب قرار دهیم، منادا می گویند.

نکات:

منادا معمولاً با حروف ندا همراه است. ( ای، یا، آی، الف )  ای ایران، دوستت دارم.  خدایا، مرا در زندگی موفّق بگردان.
گاهی منادا بدون حرف ندا می آید. نیما، غم دل گو که غریبانه بگرییم. ( ۳ جمله )
گاهی حرف ندا وجود دارد ولی منادا حذف شده است.
ای نام تو بهترین سرآغار. ( ۲ جمله )

یکی از موضوعاتی که در شمارش جمله به حساب می آید، ( منادا ) است.


گوش کن و بگو (صفحه‌ی ۵۲ کتاب درسی فارسی خوانداری ششم)


قصه‌ی «حماسه‌ی هُرمُز» را با دقّت گوش دهید و سپس درباره‌ی پرسش‌های زیر گفت و گو کنید.

پرسش ها

۱- داستان با چه واقعه‌ای شروع می‌شود؟
حمله‌ لشکر مغول.

۲- شخصیت اصلی داستان که بود و چند پسر داشت؟
هرمز، دهقانی (کشاورزی) شجاع بود و او سه پسر جوان داشت.

۳- اوّلین سواری که به کلبه نزدیک شد، که بود؟
دیده بان شهر بود

۴- لشکریان مغول چه زمانی به کلبه رسیدند؟
هنگام غروب

۵- نام فرماندهی مغولان چه بود؟
قاجان

۶- مغولان برای بیرون کشیدن پیرمرد و پسرانش از کلبه به چه کاری دست زدند؟
کلبه را آتش زدند

۷- پیرمرد در آخرین لحظه‌ی زندگی چه گفت؟
پیروز باد ایران

فایل صوتی داستان حماسه هرمز – درس ششم فارسی ششم – کلاس اینترنتی ما (مومکا)

پخش‌کننده صوت

 

00:00

00:00

 

برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.

دانلود فایل صوتی داستان حماسه هرمز – کلاس اینترنتی ما (مومکا)

درس ششم فارسی پایه ششم ابتدایی(حکایت)

انواع مردم

بدان که مردم از سه جنس اند:
بعضی چون غذا هستند که وجودشان برای ما لازم است
و بعضی چون دارو هستند که فقط گاهی به آنها نیاز داریم
و برخی دیگر مانند بیماری هستندکه ما هرگز به آنها نیاز نداریم ولیکن گاهی گرفتارشان می‌شویم که در چنین هنگامی باید صبر و تحمّل داشته باشیم تا به سلامت از دست آنها، رها شویم.

(ابو حامد، امام محمّد غزالی، کیمیای سعادت با اندکی تغییر و بازنویسی)

درس هشتم فارسی ششم | دریاقلی | توضیح درس و حل فعالیت ها و دانش زبانی

فارسی ششم درس پنجم هفت خوان رستم_درس خوان

واب سوالات درس پنجم فارسی ششم ابتدایی

 

جواب سوالات درس پنجم فارسی ششم ابتدایی شامل درک مطلب صفحه ۴۱، درک و دریافت صفحه ۴۸، کارگاه درس پژوهی صفحه ۴۸ فارسی ششم و… به همراه معنی کلمات و ابیات شعرهای درس هفت خان رستم فارسی ششم دبستان تقدیم شما می‌شود.

درس هفت خان رستم فارسی ششم

شاید شنیده باشید که هرگاه، کسی کار بسیار دشواری را با پیروزی به پایان برساند، می‌گویند «از هفت خان رستم»، گذشته است. هفت خان، نام هفت مرحله از نبردهای رستم با نیروهای اهریمنی و گذشتن از دشواری‌ها است. یکی از زیبا ترین بخش‌های شاهنامه، «هفت خان رستم» است. هنگامی که کیکاووس، پادشاه ایران با شماری ازبزرگان سپاه خود در چنگ دیوان مازندران گرفتارمی‌شود، رستم در این زمان به سوی مازندران حرکت می‌کند تا آنان را از بند رهایی دهد.‌

در این نبردها، رستم به کمک اسب خود، رخش با شیر و اژدها پیکار می‌کند؛ دیوها را از پای در می‌آورد و بر جادوگران، پیروز می‌شود.

پهلوان برای نبرد با دشمن، سوار بر رخش از زابلستان، راهی مازندران می‌شود. در خانِ اوّل، شیری قوی پنجه به او و اسبش حمله می‌آورد. رَخش، شیر را از هم می‌درد.

رستم در خان دوم، بیابانی سخت و راهی دراز را پشتِ سر نهاده، خسته و تشنه است؛ با جست‌و‌جوی فراوان، چشمه ای می‌یابد، آبی می‌نوشد و سر و تن می‌شوید و رخش را تیمار می‌کند و پس از نخجیر به خواب می‌رود و بدین‌سان، خان دوم را نیز با موفّقیت به فرجام می‌برد. در این هنگام اژدهایی از راه می‌رسد و ازدیدن رستم و اسبش به خشم می‌آید. رخش می‌کوشد تا با کوفتن سم بر زمین، رستم را از وجود اژدها آگاه کند؛ اما هربار که رستم دیده می‌گشاید، اژدها درتاریکی فرو می‌رود و از چشم او پنهان می‌شود. رستم در خشم می‌شود؛ به رخش پرخاش می‌کند؛ چون به خواب می‌رود، اژدها دوباره خود رابه رخش می‌نمایاند.

بار سوم، رخش به تنگ می‌آید و چاره ای جز بیدار کردن رستم ندارد:

خروشید و جوشید و بَرکَند خاک               ز سُمّش زمین شد همه، چاک چاک

رستم بیدار می‌شود و اژدها را می‌بیند؛ به کمک رخش با اژدها نبردی سهمگسن می‌کند و او را می‌کشد.

بزد تیغ و بنداخت از بَر، سرش                           فرو ریخت چون رود، خون از بَرَش

رستم بار دیگر در چشمه، شست وشو می‌کند؛ آنگاه با خدای خود به راز و نیاز می‌پردازد و او را سپاس می‌گزارد و بدین سان، خان سوم به پایان می‌رسد.

در خان چهارم، رستم با جادوگری رو به رو می‌شود. جادوگر، نخست با قصد فریب و نیرنگ، نزد رستم می‌آید.

همه رمزارزهای متاورس در رمزینکس قابل معامله است.

همه رمزارزهای متاورس در رمزینکس قابل معامله است.

ورود

yektanet-logo-sign

تبلیغ

پس از کمی گفت و گو، رستم به حیله گری او پی می‌برد و برای چیرگی بر او از خدا یاری می‌خواهد و سرانجام او را از پا در می‌آورد.

بینداخت چون باد، خم کمند                     سر جادو آورد ناگه به بند

میانش به خنجر به دو نیم کرد                 دل جادوان زو پر از بیم کرد

در خان پنجم، رستم با دیوی به نام «اولاد» رویاروی می‌شود و او را به بند می‌کشد؛ سپس درخانِ ششم، رستم به کمک اولاد بر ارژنگ دیو چیره می‌شود و او را از پا در می‌آورد.

چو رستم بدیدش، برانگیخت اسب                   بدو تاخت مانند آذر گشسب

سر و گوش بگرفت و یالش دلیر                     سر از تن، بکندش به کردار شیر

در خان هفتم، رستم با بزرگِ دیوان یعنی «دیو سپید» به جنگ می‌پردازد و او را نیز از بین می‌برد؛ بدین گونه، رستم با گذاشتن هفت مرحله‌ی بسیار دشوار و خطرناک، یاران خود را از بند دیوان، نجات می‌دهد و به ستایش یزدان می‌پردازد:

ز بهر نیایش، سر و تن بشُست                      یکی پاک جایِ پرستش بجُست

از آن پس نهاد از برِ خاک، سر                     چنین گفت کای داورِ دادگر !

ز هَر بد، تویی بندگان را پناه                       تو دادی مرا، گُردی و دستگاه

شاهنامه‌ی فردوسی، با تلخیص و بازنویسی

<<<  Www.Sci-Hub.iR  >>>

معنی درس هفت خان رستم فارسی ششم

معنی ابیات شعرهای درس هفت خان رستم فارسی ششم

در این بخش معنی ابیات شعرهای شاهنامه فردوسی که در درس پنجم (هفت خان رستم) فارسی ششم ابتدایی آمده است و در بخش قبل متن کامل آن را دیدید، تقدیم شما می‌شود.

رخش (اسب رستم) شیهه کشید و با عصبانیت و به نشانه‌ی یورش، سُمّ خود را بر زمین کوبید تا جایی‌که زمین زیر پایش کنده شد و خاک بلند شد.

سرِ اژدها را بُرید؛ خون مانند رود از تن اژدها جاری شد.

با سرعت زیاد مثل باد، پیچ طناب را به سمت جادوگر انداخت و وی را اسیر کرد.

با خنجر، کمرِ جادوگر را نصف کرد؛ با این حرکت، سایر جادوگران به وحشت افتادند.

محل کار خودت رو با مبلمان اداری مدرن، شیک تر کن

محل کار خودت رو با مبلمان اداری مدرن، شیک تر کن

مشاهده

yektanet-logo-sign

تبلیغ

هنگامی که رستم او را دید، سوار اسبش شد و با سرعت همانند آتش جهنده به سوی او دوید.

سر و گوش و یالش را شجاعانه گرفت و مانند شیر سرش را از تنش جدا کرد.

برای نیایش و عبادت سر و تن خودش را شست و به دنبال جایی تمیز برای این کار گَشت.

سپس سرش را روی خاک گذاشت (سجده کرد) و گفت: ای پروردگارِ عادل!

تو برای بندگان در برابر هر بدی و آسیبی سرپناه هستی و تو به من قدرت پهلوانی و شکوه و عضمت دادی.

💛ساینس هاب💚

درک مطلب درس پنجم فارسی ششم ابتدایی

جواب درک مطلب صفحه ۴۱ فارسی ششم

از هفت خان گذشتن

بعنی از پس یک کارِ سخت و دشوار بر آمدن. کسی که به یلامت از سختی های مختلف عبور کند و به موفقیت برسد به او می‌گویند: از هفت خان گذشتی.

قدرت زیاد و نترسیدن از مشکلات

دانش زبانی فارسی ششم ابتدایی درس پنجم

مبالغه

گاه، شاعران و نویسندگان برای افزودن بر تأثیر و قدرت سخن خود، رویدادها را بسیار بیشتر و بزرگ‌تر از آنچه هست، توصیف می‌کنند. به این گونه بزرگ‌نمایی در بیان حوادث «مبالغه» می‌گویند.

در درسی که خواندید، نمونه‌هایی از این بزرگ‌نمایی را می‌توان یافت:

✅ خروشید و جوشید و برکند خاک    ز سُمّش زمین شد همه چاک چاک

در این بیت، شاعر در جوش و خروش اسب مبالغه کرده است.

✅ بزد تیغ و بنداخت از بر، سرش      فرو ریخت چون رود خون از برش

در این بیت، شاعر در چگونگی جاری شدن خون اژدها مبالغه کرده است.

کنایه

به این عبارت که در درس آمده است، توجّه کنید:

اقامت دایم کانادا 
با ادیسه

اقامت دایم کانادا با ادیسه

مطالعه کامل

yektanet-logo-sign

تبلیغ

✅ «از هفت خان رستم گذشته است». منظور این است که توانسته مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفقیت برسد.

✅ وقتی درباره‌ی مطلبی به طور غیرمستقیم صحبت می‌کنیم به آن «کنایه» می‌گوییم. کنایه سخنی است که دو مفهوم دور و نزدیک دارد و مقصود گوینده، معنای دور آن است.

زمانی که درباره ی شخصی می‌گوییم «درِ خانه‌ی او همیشه باز است» معنای نزدیک و آشکارِ جمله این است که «درِ خانه‌ی او همواره گشوده است و قفل و بندی ندارد»؛ اما مقصود گوینده، بیان صفت بخشش و مهمان نوازی آن شخص است؛ بنابراین، معنای دوم یا دور جمله این است که او شخص مهمان نوازی است؛ به همین سبب، می‌گوییم باز بودنِ درِخانه‌ی فلانی، کنایه از بخشندگی و مهمان نوازی اوست.

✅ به عنوان نمونه در عبارت «…… بار سوم، رخش به تنگ می‌آید….» به تنگ آمدن، کنایه از خسته شدن و به سُتوه آمدن است.

بخوان و بیندیش درس پنجم صفحه 43 فارسی ششم

دوستان همدل

وارد حیاط مدرسه که شدم، احساس غریبی کردم. شیراز کجا و آنجا کجا؟ صدای همهمه‌ی بچه ها مدرسه را پُر کرده بود. زبانشان را نمی‌فهمیدم. حتی یک کلمه هم ترُکی بلد نبودم.

زنگ کلاس را زدند. زنگ دوم بود. من و بابا، رفته بودیم اداره‌ی آموزش و پرورش. یک نامه گرفته بودیم که اسم مرا بنویسند. بعد از زنگ اول به مدرسه رسیده بودیم.
وارد کلاس که شدم، همه با تعجب نگاهم کردند. پسری که معلوم بود مبصر کلاس است به ترکی گفت: «تَزَه گلیپسَن؟» (تازه آمده ای؟)
وقتی دید جواب نمی‌دهم با تندی گفت:«نیه جاواب ورمیسن؟» (چرا جواب نمی‌دهی؟)
نگاهم را به کف کلاس دوختم و گفتم:«ترکی بلد نیستم»
صداهایی از گوشه و کنار کلاس بلند شد : فارسده، فارسده.(فارس است، فارس است.)
یکی از بچه های ته کلاس، خطاب به من گفت:«من هم فارسم. اسمت چیست؟»
ذوق زده شدم و لبخندی زدم و گفتم:«یونس… اسمم یونس است.»
زنگِ تعطیل را که زدند، به کوچه دویدم. تازه، کوچه‌ی مدرسه را پشت سر گذاشته بودم و داشتم وارد خیابان می‌شدم که دستی به شانه‌ام خورد:
– هی یونس! صبر کن با هم برویم.
سرم را برگرداندم؛ همان هم کلاس یام بود. گفت:«خانه‌تان کجاست؟»
– همین پایین؛ کوچه‌ی حیدری.
– پس راهمان یکی است! خانه‌ی ما، یک کوچه بالاتر از خانه‌ی شماست. خوشحال شدم.
– اسم تو چیست؟
– مهدی
– کجایی هستی؟
– شیرازی
همان وقت که حرف زدی، فهمیدم. آخه من هم شیرازی‌ام.
هر دو، خندیدیم. بعد مهدی پرسید:«تازه آمد ه‌اید تبریز؛ نه؟»
– یک هفته‌ای می‌شود …. شما چطور؟
– ما الان سه چهار سال است اینجا هستیم.
با اینکه دو هفته دیرتر از بقیه به مدرسه رفته بودم، هرطورکه بود، خودم را به آنها رساندم. یک ماه بعد، یکی از بهترین شاگردهای کلاس شده بودم.
یکی از همین روزها بود که فهمیدم مهدی درسش زیاد خوب نیست. یک روز هم، وقتی زنگ را زدند، آقا معلم، من و مهدی را توی کلاس نگه داشت.
آقا معلم، ابتدا مهدی را نصیحت کرد و بعد از من خواست که به مهدی کمک کنم تا درس‌هایش را بهتر یاد بگیرد.
از آن به بعد، عصرها یا من به خانه‌ی مهدی می‌رفتم یا او به خانه‌ی ما می‌آمد. هم درس می‌خواندیم و هم بازی می‌کردیم. اما مهدی، علاقه ی زیادی به درس خواندن نداشت. به این ترتیب، دو ماه گذشت.

یک روز صبح که مثلِ همیشه با مهدی در حال رفتن به مدرسه بودیم، یک وقت به خودم آمدم و دیدم با مهدی توی اتوبوس نشسته‌ام و دارم از مدرسه دور می‌شوم.
کم کم، نگران شدم. اتوبوس به آخرِ خط رسید. راننده رو به ما کرد و به ترکی چیزهایی گفت که من نفهمیدم و مهدی در جواب او با دستپاچگی چیزهایی به ترکی گفت.
همان طور سر جایمان نشستیم. اتوبوس دوباره پرُ از مسافر شد و راه افتاد. بین راه، مهدی پشت سر هم به خیابان اشاره می‌کرد و مغازه‌ها را نشانم می‌داد.
مهدی طوری خوشحال بود که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اتوبوس به آخر خط رسید و همه پیاده شدند.
به مهدی گفتم:«بیا برگردیم مدرسه»
گفت:«حالا دیگر زنگ را زده‌اند. اگر الان به مدرسه برویم، سرِ کلاس راهمان نمی‌دهند.»
– پس چه کار کنیم؟
– هیچ ! باز سوار اتوبوس می‌شویم؛ می‌رویم تا آن سر خط، همین طور ماشین سواری می‌کنیم تا ظهر، ظهر که شد برمی‌گردیم خانه…
فردای آن روز هم مدرسه نرفتیم و راه افتادیم توی خیابان‌ها. با آنکه هنوز چند روزی به زمستان مانده بود، هوا خیلی سرد بود. من از سرما می‌لرزیدم.
حالا خیابان‌ها خلوت شده بود. دیگر از بچه مدرسه‌ای‌ها خبری نبود. آن روز، حالت عجیبی داشتم؛ حس می‌کردم دارم گناه بزرگی می‌کنم. خدا خدا می‌کردم که پدرم ما را نبیند.
روز سوم و چهارم هم همین طورگذشت. روز پنجم هم به تماشای مغازه‌ها و عکس‌های جلوی سینماها گذشت.
روز ششم، اوّل سوار اتوبوس شدیم و رفتیم آخر خط، پیاده شدیم. بعد مهدی گفت:«بیا سوار یک خطّ دیگر بشویم و برویم تا آخر آن خط، آن وقت دوباره برمی گردیم» قبول کردم.
نزدیکی های ظهر، سوار اتوبوس شدیم و برگشتیم. حالا دیگر مدرسه ها تعطیل شده بود. وقتی رسیدیم خانه، دیر شده بود؛ اما مادر نفهمید که مدرسه نرفته بودم.
روز هشتمِ فرار، هوا حسابی سرد شده بود. ساینس هاب. ایستگاهی که هر روز از آنجا سوار اتوبوس می‌شدیم، کمی پایین تر از کوچه‌ی مدرسه مان بود. ما بیشتر وقت‌ها تا نزدیک مدرسه می‌رفتیم و بعد راهمان را به طرف ایستگاه، کج می‌کردیم. آن روز صبح، وقتی داشتیم به طرف ایستگاه می‌رفتیم، چند تا از بچه‌های کلاس، ما را دیدند. یکی از آنها به فارسی پرسید: «دارید کجا می‌روید؟ چرا نمی‌آیید مدرسه؟»
من، هم ترسیدم و هم خجالت کشیدم. مهدی دستم را کشید و گفت: «ولشان کن. جوابشان را نده. بیا برویم» و دوتایی دویدیم طرف ایستگاه. صدای بچه‌ها از پشتِ سرمان بلند شد که فریاد می‌زدند: «قاچاقلار…قاچاقلار…» (فراری‌ها…فراری‌ها…)
آن روز اصلاً سرِحال نبودیم. اتوبوس که به آخر خطّش رسید، سوار خطّ بعدی شدیم و رفتیم.
فردای آن روز، توی ایستگاهِ هر روزی نایستادیم. رفتیم یک ایستگاه پایین تر. منتظرِ آمدنِ اتوبوس بودیم که یک دفعه دیدم چند نفر از هم کلاسی‌هایم دورم را گرفته‌اند اما مهدی پا به فرار گذاشته بود.
هر کاری کردم نتوانستم از دست بچه‌ها فرار کنم. مرا کشان کشان به طرف مدرسه بردند. کیفم را دادند دستم و مرا به دفتر مدرسه بردند. وقتی وارد دفتر شدم، بی اختیار زدم زیر گریه.
معلم به طرفم آمد، آرام دستم را گرفت و مرا روی یک صندلی نشاند. عده‌ی زیادی از بچه‌ها جلوی دفتر جمع شده بودند.

محصولات جدید مریم بانو

محصولات جدید مریم بانو

مشاهده

yektanet-logo-sign

تبلیغ

آقا معلم گفت: «فرار از مدرسه، کار غلطی بود. اگر راستش را به من بگویی، من هم قول می‌دهم کمکت کنم… بگو بدانم: چرا از مدرسه فرار کرد؟»
همه چیز را برای او گفتم. وقتی حرف‌هایم تمام شد، گفت: «از این فرار، چیزی هم گیرت آمد، فکر نکردی عاقبت یک روز پدر و مادرت می‌فهمند؟ می دانی حالا فرق تو با بچه‌های دیگر چیست؟ آنها چیزهای زیادی یاد گرفته اند که تو بلد نیستی.»
وقتی زنگ را زدند با آقا معلم رفتم سرِکلاس. بچه‌ها همه ساکت بودند و آقا معلم به من اشاره کرد و گفت: «بچه‌ها! این هم آقا یونس شما!»
بچه‌ها خندیدند و هورا کشیدند و نمی‌دانم چرا یک دفعه حس کردم توی خانه‌ی خودمان هستم. دیگر احساس غریبی نمی‌کردم. حس می‌کردم همه‌ی بچه‌‌ها را دوست دارم.
آقا معلم رو به من کرد و گفت: «ببین پسرم! همه‌ی اینها دوست تو هستند.»
گفتم: «آخه آقا، من زبان آنها را بلد نیستم و نمی‌فهمم اما…»
آقا معلم گفت:«مگر فقط کسی که هم زبان آدم است، دوست اوست؟ تو اگر کمی سعی کنی، خیلی زود می‌توانی با اینها دوست بشوی. مهم این است که همه‌ی شما یک دین و فرهنگ دارید و همه‌ تان اهل یک کشورید و با کمی تلاش، خیلی راحت می‌توانید زبان همدیگر را یاد بگیرید»؛ سپس، سکوت کرد.
آقا معلم آن زنگ، اصلاً درس نداد و همه‌اش از دوستی و اتحاد گفت. از نقشه‌های دشمنان برای اختلاف انداختن بین استان‌ها و مردم کشورمان گفت و از خیلی چیزهای دیگر حرف زد.
زنگ آخر را که زدند به طرف خانه به راه افتادم. اما تنها نبودم. هم کلاسی‌هایم با من بودند. به کوچه مان که رسیدیم، هم احساس سبکی می‌کردم و هم می‌ترسیدم. ولی نامه‌ای که آقا معلم برای بابا نوشته بود به من جرئت می‌داد. وقتی می‌خواستم از دوستانم جدا شوم، یکی از آنها گفت:«ما امروز عصر فوتبال داریم. شما هم بیا».

من هم برای اینکه نشان بدهم، ترکی بلدم، گفتم:«ساعات نِچَه گَلیرَم؟» (ساعت چند می‌آیم؟)
یکی از بچه‌ها لبخندی زد و گفت: «شما می‌گویی: ساعات نِچَدَه گَلیم» (ساعت چند بیام؟)
خندیدم وگفتم:«خب، ساعات نِ… چَ…دَه گلیم» کلمه‌ی «نِچَدَه» را خیلی سخت و بریده بریده گفتم.

گفت:«می‌آیم دنبالت.»

وقتی در می‌زدم با خودم گفتم: «امشب می‌روم دمِ خانه‌ی‌ مهدی. هرطور شده، باید کاری کنم که او هم فردا به مدرسه برگردد» و بعد نفسی تازه کردم و با اطمینانی بیشتر، دوباره در زدم.

محمدرضا سرشار (رهگذر)، از مجموعه داستان «جایزه» با کاهش

خرید عطر و ادکلن با بهترین قیمت در فروشگاه خانومی! از دستش نده!

خرید عطر و ادکلن با بهترین قیمت در فروشگاه خانومی! از دستش نده!

خرید!

yektanet-logo-sign

تبلیغ

💜❤💛

درک و دریافت دوستان همدل درس پنجم فارسی ششم

جواب سوالات درک و دریافت صفحه ۴۸ فارسی ششم

شباهت های یونس و مهدی این بود که هر دو پسر بودند و اصالتاً شیرازی بودند و به تبریز آمده بودند و دانش آموز یک کلاس شده بودند.

تفاوت‌های آنها این بود که  یونس تازه به تبریز آمده بود اما مهدی از چند سال پیش به تبریز آمده بود. مهدی ترکی بلد بود اما یونس بلد نبود. تفاوت دیگر اینکه یونس درسش خوب بود اما مهدی درسش ضعیف بود. 

من پیشنهاد مهدی را قبول نمی‌کردم و از مدرسه فرار نمی‌کردم بلکه سعی می‌کردم او را هم منصرف کنم.

 دوستانش او را به مدرسه بردند اما با رفتار خوب و مهربانی معلم از فرار خود پشیمان شد و با علاقه در مدرسه ماندگار شد.

جمله ها به صورت مرتب شده:

کارگاه درس پژوهی فارسی ششم درس پنجم

جواب سوالات کارگاه درس پژوهی صفحه ۴۸ فارسی ششم

معنی کلمات درس پنجم (هفت خان رستم) فارسی ششم

در این بخش معنی لغات و واژه های درس هفت خان رستم (درس پنجم) فارسی ششم ابتدایی را مشاهده خواهید کرد.

آتش تند و تیز، نامی است در شاهنامه ی فردوسی که در اصل، اسم یکی از سه آتش مقدس بوده، اما در شاهنامه به معنای آتش جهنده و کنایه از هر چیز مورد نیایش و ستایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است.

دشمن، شیطان، کسی که منش پلیدی دارد.

انداخت

مرحله

درشتی، ستیزه جویی

پیروزی

گره و پیچ طناب

طناب، بند، ریسمان

تا 70% تخفیف در حراج جعبه صورتی خانومی! از دستش نده!

تا 70% تخفیف در حراج جعبه صورتی خانومی! از دستش نده!

مشاهده!

yektanet-logo-sign

تبلیغ

رفتار

شجاع، دلیر

شکوه، قدرت، عظمت

عادل

یکپارچگی، یکی شدن

امیدوارم جواب سوالات و معنی درس پنجم فارسی ششم ابتدایی (هفت خان رستم) برای شما مفید واقع شده باشد و باز هم به ساینس هاب سر بزنید، همچنین برای مشاهده جواب سوالات درس پنجم نگارش ششم ابتدایی کلیک کنید و برای دسترسی به سایر دروس از برچسب های زیر استفاده کنید.

منبع مطلب : sci-hub.ir

مدیر محترم سایت sci-hub.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

معنی درس هفت خان رستم فارسی ششم ابتدایی

معنی درس هفت خان رستم فارسی ششم ابتدایی

 

 

خروشید و جوشید و برکند خاک *** ز سمش زمین شد همه چاک چاک

رخش خشمگین شد شیهه کشید سپس به نشانه یورش، سُم خود را به زمین کوبید و زمین زیر سُم‌‌هایش تکه تکه شد.

 

بزد تیغ و بنداخت از بر ،سرش *** فرو ریخت چون رود ،خون از برش

رستم با شمشیر سر اژدها را از بدنش جا کرد و خون مثل رودخانه از بدن اژدها جاری شد.

 

بینداخت چون باد، خم کمند *** سر جادو آورد ناگه به بند

رستم با سرعت زیاد طناب را حلقه کرد و به سمت جادوگر پرتاب کرد و او را اسیر کرد.

 

میانش به خنجر به دو نیم کرد *** دل جادوان زو پر از بیم کرد

محبوب‌ترین برند‌های عطر وادکلن در فروشگاه اینترنتی خانومی!

محبوب‌ترین برند‌های عطر وادکلن در فروشگاه اینترنتی خانومی!

خرید!

yektanet-logo-sign

تبلیغ

رستم با خنجر کمر جادوگر را دو قسمت کرد. با این کارِ رستم، بقیه جادوگران بسیار از او ترسیدند.

 

چو رستم بدیدش بر انگیخت اسب *** بدو تاخت مانند آذرگشسب

رستم تا او را دید اسبش را به حرکت درآورد و با سرعت و مثل آتش به سمت او حمله کرد.

 

سر و گوش بگرفت و یالش دلیر *** سر از تن بکندش به کردار شیر

رستم با شجاعت یال و سر گوش او را گرفت و با شجاعتی مثل شیر سر او را از تنش جدا کرد.

 

ز بهر نیایش سر و تن بشست *** یکی پاک جای پرستش بجست

رستم برای نیایش و ستایش خدا دست و صورت خود را شست و تمیز کرد و یک جای پاکیزه برای پرستش پیدا کرد.

 

از آن پس نهاد از بر خاک ، سر *** چنین گفت کای داور دادگر

پس از آن سرش را به نشانه سجده بر خاک گذاشت و به خدای خود گفت: ای پروردگار عادل

 

ز هر بد تویی بندگان را پناه *** تو دادی مرا ، گردی و دستگاه

تو بندگانت را از هر بدی و سستی در امان نگه میداری و تو هستی که به من قدرت و توان پهلوانی دادی

 

 

 

نظر شما در مورد این درس چی بود؟ از کدام بخش درس هفت خان رستم بیشتر از بقیه قسمت‌ها خوشتون اومد؟

منبع مطلب : virgool.io

مدیر محترم سایت virgool.io لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

فارسی (خوانداری) : درس 4 هفت خان رستم (ششم ابتدایی) Sixth Grade

رایگان یاد بگیرید چطور هفته ای 1000 دلار سود کنید

رایگان یاد بگیرید چطور هفته ای 1000 دلار سود کنید

مشاهده

yektanet-logo-sign

تبلیغ

درس 4                                    هفت خان رستم

فعالیت های درس                                         صفحه 28

1- بیت زیر را به نثر ساده ، بازنویسی کنید.

خروشید و جوشید و برکند خاک                   ز سمّش زمین شد همه ، چاک چاک

[رخش] شیهه کشید و خشمگین شد و به نشانه ی حمله ، پایش را محکم بر زمین کوبید ، به طوری که زمین زیر سم هایش کنده شد.

2- عبارت های زیر را به زبان ساده ، بنویسید.

رستم در خشم می شود : رستم خشمگین می شود.

رستم به تنگ می آید : رستم طاقتش تمام می شود ( خسته می شود)

3- با توجّه به متن درس کدام یک از کلمات زیر ، جمع است ، چرا ؟

دیوان ، زابلستان ، اژدها ، پهلوان ، مازندران ، یزدان ، جادوگران

کلمات جمع : دیوان ، جادوگران

درکلمات دیگر ، به جز دیوان و جادوگران ، « ان » و « ها » بخشی از خود کلمه است. برای امتحان کردن این مسئله ، « ان » و « ها » را از انتهای کلمه حذف می کنیم ، اگر حروف باقی مانده یک کلمه ی معنادار بود ، می فهمیم « ان » و « ها » علامت جمع است و اگر حروف باقی مانده یک کلمه ی معنا دار نساخت ، می فهمیم این علامت ها بخشی از خود واژه هستند. مثال :

سلمان ------کلمه ی باقی مانده -----> سلم (بی معنا)

سواران ------کلمه ی باقی مانده -----> سوار (با معنا)

4- یک نمونه « مبالغه » از متن درس ذکر کنید و آن را توضیح دهید.

بزد تیغ و بنداخت از بر سرش                       فرو ریخت چون رود خود از برش

شاعر ، خونی را که از بدن اژدها فرو ریخته ، به دلیل حجم زیاد که داشته ، به رود تشبیه کرده است.

املا                                                                  صفحه 29

1- کلماتی را که در املای آن ها یکی از شکل های حرف « ص ، ط » وجود دارد ، از متن درس پیدا کنید و بنویسید.

هزینه‌ی کلاسها و جلساتتون رو براساس مصرف پرداخت کنید

هزینه‌ی کلاسها و جلساتتون رو براساس مصرف پرداخت کنید

اشتراک رایگان

yektanet-logo-sign

تبلیغ

ص -------> قصد ، تلخیص                          ط -------> خطرناک

3- با توجّه به متن درس ، جای خالی را با کلمه ی مناسب ، پر کنید.

رستم با خدای خود به راز و نیاز می پردازد و او را سپاس ... می گزارد ... .

رستم در خشم می شود ، به رخش ... پرخاش ... می کند.

 

کارگاه نویسندگی                                          صفحه 31 و 32

بهره گیری از حس های پنجگانه

برای این که نویسنده ی خوبی باشیم ، لازم است :

* همه چیز را خوب و دقیق ببینیم ( خوب دیدن ).

* خوب و دقیق گوش بدهیم ( خوب گوش دادن ).

* نسبت به بو ، مزه و طعم اشیا ، حسّاس و دقیق باشیم ( تقویت حسّ چشایی و بویایی ).

* گاهی به کمک حسّ لامسه ، پدیده ها و اشیا را بشناسیم ( تقویت حسّ لامسه ).

پس ، مقدّمه ی خوب نوشتن ، خوب دیدن ، خوب گوش دادن و دقّت در پدیده ها و استفاده از حسّ بویایی ، چشایی و لامسه است.

4- برداشت خود را از ضرب المثل « نوش دارو ، بعد از مرگ سهراب » در یک بند ، بنویسید.

انجام هر کاری ، به خصوص کمک کردن به دیگران ، باید در زمان مناسب و به موقع انجام شود ، وگرنه تأثیر و فایده نخواهد داشت. مانند نوش دارویی که رستم با سختی برای بهبود زخم سهراب تهیّه کرد ، امّا چون بعد از مرگ به وی رسید ، فایده ای نداشت.

( نوش دارو : دارویی است که علاج کننده ی همه ی دردها و بیماری هاست و در اصل ، داروی بی مرگی و زندگی بخش است . این دارو وجود خارجی ندارد و فقط در افسانه ها نام آن آمده است.)

فارسی ششم درس چهار _درس خوان

داستان من و شما 

من هم مانند شما، موجودی زنده هستم و زندگی من، فراز و فرودها و داستانی طولانی دارد؛ درست مثل زندگی خود شما. البتّه این را هم بگویم که عمر من بسیار طولانی تر از زندگی شماست. داستان زندگی من از همان آغاز تاریخ میهن عزیزمان، ایران، شروع شده است و همچنان با شور و شادابی ادامه دارد.

من با همه‌ی مردم مهربان ایران، همراهی کرده ام و بر زبان همه‌ی آنان جاری بوده ام. هر ایرانی با آواهای دلنشین و نغمه‌های مهربانی من، پرورش می‌یابد و بزرگ می‌شود. افتخارهایی که شما فرزندان مهربان، با تلاش و کوشش خود می‌آفرینید، باعث سربلندی و اعتبار من می‌شود. بزرگی و عظمت من و شما به این است که با هم، کنار هم و نگاهبان هم باشیم. در طول تاریخ، فرزندان بی شماری با من بزرگ شده اند و به یاری پروردگار دانا، افتخار آفریده اند. حتما دریافتید که مقصودم از این فرزندان عزیز، چه کسانی هستند!

آری، همه‌ی آن بزرگان علم و ادب، فرزندان من هستند؛ فرزندانی که بر شُکوه و شوکتِ وطن و من افزوده اند. ساینس هاب. من در طول تاریخ، رویدادهای بی‌شماری را دیده‌ام و بسیاری از آنها را به شکل نوشته، برایتان نگاه داشته‌ام. من شاهد دلاوری‌ها و پهلوانی‌های فرزندان خود بوده ام و شکست‌ها و پیروزی‌ها را دیده ام. گاهی دشمنان به هر سه‌ی ما (وطن، شما و من) تاخته اند؛ اما به یاری خدای بزرگ، همه با هم، همچنان پا بر جا و استواریم. گاهی با کسان دیگر، دوستی کرده ایم و پیمان محبّت، بسته ایم و با این کار بر قدرت و توان خود افزوده ایم.

بی گمان تا اینجا پی برده اید که من کیستم. آری، گمان شما درست است؛ نام من فارسی است؛ زبان فارسی. همان که اینک جلوی چشم شما روی صفحه‌ی کتاب بر سر زبانتان است.

اکنون بگذارید خودم را کمی بیشتر به شما معرفی کنم. من، چند چهره دارم: یکی آوا و صدا که در گفتار ظاهر می‌شود و شما با گوش دادن، آن را می‌فهمید. چهره‌ی دوم، «خط» است که در نوشتار آشکار می‌شود و شما به کمک چشم و از راه دیدن با آن آشنا می‌شوید و آن را درک می‌کنید.

گاهی نیز به جای گفتن و نوشتن به شکل اشاره به کار گرفته می‌شوم.

اکنون دلم می‌خواهد کمی درباره‌ی چهره‌ی دوم خودم برایتان بگویم؛ چون این چهره در طول تاریخ، گرفتار سلیقه‌ها شده و تغییرات و چندگانگی‌هایی را پیدا کرده است. هر کلمه یا واژه، پاره‌ای از پیکر من است. هر واژه، تلفظ، معنی و معمولاً یک شکل نوشتن دارد. برخی واژه‌ها یا کلمه‌ها، دو تلفظ یا دو شکل و دو یا چند معنی دارند. تلفظ و معنی را فعلاً رها می‌کنم و از شکل نوشتاری خودم برایتان نمونه‌هایی بیان می‌کنم که هر دو شکل نوشته، درست است؛ مثلا لانه‌ی پرنده یا لانه‌ی ‌پرنده، کتاب‌خانه یا کتابخانه، مهربان‌تر یا مهربانتر، گلدان‌ها یا گلدانها و… .

دوستان خوب، همان‌طور که دیدید و دقت کردید، اگر چه شیوه‌ی نوشتن این واژه ها کمی با هم فرق دارد، تلفظ و معنای آنها یکسان است و هیچ تفاوتی باهم ندارد.

من پیوسته بر زبان شما جاری هستم و با گوش، چشم، ذهن و بلکه با جانتان همراهم. شما نیز بکوشید که همواره با هم و نگاهبان میهن باشیم.

وطن، خانه‌ی شماست و من عامل پیوستگی و اتحاد همه‌ی اعضایِ این خانه‌ام. شناسنامه و سند شناخت شما در هر جای ایران و در هر گوشه‌ی جهان، زبانِ ملّی ایرانیان، یعنی زبان فارسی است.

اکبری شلدره

 


 جواب درک مطلب های فارسی ششم درس چهارم

1-  مقصود از آوا های دلنشین و نغمه های مهربانی چیست؟

آواهای دلنشین یعنی صدا و آهنگ‌هایی که بر دل می‌نشینند و مقصود از نغمه‌های مهربانی همان اشعار و متون زیبای ادبیات فارسی می‌باشد.

2-  چرا زبان موجودی زنده معرفی شده است؟

هر زبان فراز و فرود ها و داستانی طولانی دارد و در طول زمان می‌تواند بر سایر زبان‌ها تاثیر گذاشته و یا تاثیر بپذیرد و دستخوش تغییراتی بشود. عمر زبان حتی از عمر انسان ها بیشتر است و البته اگر از آن حفظ و نگهداری نشود می‌تواند منجر به مرگ زبان می‌شود. پس زبان، موجودی زنده است.

3-  شما چه راه هایی را برای نگاهبانی از زبان فارسی پیشنهاد می کنید؟

به کار نبردن واژه‌های زبان‌های بیگانه مانند عربی و انگلیسی به خصوص واژه هایی که هنوز در زبان پارسی جا نیفتاده‌اند و فراوان نشده‌اند. برای نمونه من در همین یک بند نوشته، از واژه‌های پارسی به جای واژه‌های عربی بهره بردم.

این سوال در درس نگارش هم به شکل دیگری پرسیده شده که می‌توانید جواب آن را در این لینک مشاهده کنید: جواب سوالات درس چهارم نگارش ششم دبستان

4-  به نظر شما، زبان فارسی چه نقشی در وحدت و یکپارچگی ملت ایران دارد؟

ایران خانه‌ی ماست و زبان ملّی و رسمیِ آن یعنی فارسی، عاملِ پیوستگی و اتحاد همه‌ی اعضایِ این خانه‌ است. وقتی اعضای خانواده به گویش‌ها و لهجه‌های هم که همان اقوام مختلف ایران هستند احترام بگذارند و در حفظ آن تلاش کنند در واقع گامی به سوی حفظ وحدت و یکپارچگی ملت ایران برداشته اند.


واژه آموزی درس چهارم فارسی ششم

یکی از نشانه‌های جمع بستن واژه ها در زبان فارسی، افزودن نشانه «ان» به پایان کلمه هاست؛ مانند:

کلمه‌ی مفردنشانه‌ی جمعکلمه‌ی جمع

 

دوست+                 اندوستان
دشمن+                 اندشمنان
فرزند+                 انفرزندان
ایرانی+                 انایرانیان

توجّه: همیشه این‌گونه نیست که به سادگی، نشانه‌ی جمع «ان» به واژه‌ها بپیوندد و بدون هیچ تغییری، کلمه‌ی جمع ساخته شود. در برخی از واژه‌ها، تغییراتی به وجود می‌آید تا شکل جمع به دست آید. به نمونه های زیر دقت کنید:

کلمه‌ی مفردنشانه‌ی جمع  انکلمه‌ی جمع

 

ستاره                 انستارگان
پرنده                انپرندگان
واژه                 انواژگان
بیگانه                 انبیگانگان

حکایت علم و عمل 

دو کس، رنجِ بیهوده بُردند و سعیِ بی فایده کردند: یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد.

علم، چندان که بیشتر خوانی      چون عمل در تو نیست، نادانی

نه محقّق بُوَد نه دانشمند           چارپایی، بر او کتابی چند

آن تهی مغز را چه علم و خبر       که بر او هیزم است یا دفتر؟

گلستان سعدی، باب هشتم

معنی شعر حکایت علم و عمل 

معنی بیت اول: هر چه درس بخوانی اما به آن عمل نکنی باز هم نادان هستی.

معنی بیت دوم: مانند حیوانی که با آن کتاب حمل می‌کنند؛ که نه پژوهشگر است و نه دانشمند.

معنی بیت سوم: آن حیوان خبر ندارد که بر روی او هیزم قرار داده ای یا کتاب.

به طور کلی مفهوم این شعر این است که کتابی که فقط خوانده می‌شود بدون اینکه از آن استفاده شود و در زندگی به کار گرفته شود، مانند هیزم بی ارزش است اما اگر کسی آن را یاد بگیرد و به آن عمل کند آن موقع ارزشمند است.

از نظر سعدی، دانشمند واقعی کیست؟

دانشمند واقعی کسی است که به آموخته‌های خود عمل می‌کند.


واژه های درس چهارم فارسی ششم :

نغمه: آواز، سرود، آهنگ

فراز و فرود: بلندی و پستی

محقق: پژوهشگر

چارپا: حیوان

تهی: خالی

دفتر: کتاب


هم خانواده درس چهارم فارسی ششم:

علم: عالم، معلم، تعلیم، علیم

محقق: تحقیق، حقوق، حقیقت

اعتبار: معتبر، اعتبارات

عظمت: عظیم، معظم، تعظیم

طولانی: طول، طویل

جاری: مجری، جریان

افتخار: فخر، فاخر، مُفتَخر

تاریخ: مُورخ، مورخه، مورخین

ظاهر: مَظهر، ظاهری

خط: خُطوط، خَطّاط

شکل: اَشکال، شاکِله

کتاب: مکتوب، کُتُب، کاتِب

کلمه: کلام، مُتکلّم

درک: مَدرک، اِدراک


متضاد درس چهارم فارسی ششم:

اندک # زیاد

جاری # ساکن

ظاهر # باطن

طولانی # کوتاه

پیوسته # گسسته

شکست # پیروزی

آغاز # پایان

فراز # فرود


 

کلمات کلیدی: حکایت علم و عمل فارسی ششم معنی حکایت علم و عمل فارسی ششم | متضاد درس داستان من و شما | معنی درس داستان من و شما کلاس ششم | درس چهارم فارسی ششم | جواب سوالات درس چهارم ششم

فارسی ششم درس سوم _درس خوان

 

درس سوم فارسی پایه ششم ابتداییهوشیاری (درک مطلب و واژه آموزی)

درک مطلب (صفحهٔ ۲۹ کتاب درسی)

۱- با توجّه به متن درس، پادشاه چه ویژگی هایی داشت؟

در کار ها عجله میکرد و به عاقبت کار نمی‌اندیشید و هنگام عصبانیت  نمیتوانست خشم خود را کنترل کند؛ تکرو و خودرای بود و به گفته ها و رفتار دیگران توجه نمی کرد.
۲- به نظر شما چه شرایطی برای تصمیم گیری لازم است؟

۱- آرامش روحی و روانی، هنگام تصمیم گیری در فشار های جسمی، روحی و روانی نباشیم (هنگام خوشحالی یا ناراحتی تصمیم نگیریم).

۲- فرصت مناسب. در کار های مهم برای فکر کردن و تصمیم گیری فرصت مناسب داشته باشیم و زود و سریع تصمیم گیری نکنیم.

۳- مشورت با افراد مطمئن و دانا

۴- خوب فکر کردن

۵- بررسی نتایج حاصل از هر تصمیم

۳- باز از کجا می‌دانست که آب، زهرآلود است؟

وقتی که پرواز می‌کرد از بالا اژدهای مرده را در چشمه‌ی آب دیده بود.


دانش زبانی (صفحهٔ ۲۹ کتاب درسی)

در سال های گذشته آموختیم که کلمه ها در زبان فارسی، گاهی یک بخش (هجا) دارند.

– مانند گل، دل، رفت ، چید گاهی کلمه هایی داریم که چند بخش (هجا) دارند.
– رفتن- دل دار- گُل کار (۲ بخش)
– رفتنی  دل داری- گل کاری (۳ بخش)

خواندنِ کلمه ها و جمله های کوتاه و یک بخشی معمولاً مشکلی ندارد؛ امّا در چند بخشی ها، تشخیص شکل درست خواندن، دشوار است. به نمونه‌ی زیر توجّه کنید:

شاه، بازی داشت.

بازی


ورزش، مسابقه
یک باز، پرنده ای شکاری

 

درس سوم فارسی پایه ششم ابتدایی(معنی واژه ها)

پیوسته: همیشه
می پیمود: راه را طی می کرد
قصد: تصمیم، منظور، نیّت )
به قصدِ: به منظور( دامان: دامنه
کمند: طناب، بند، ریسمان
تَرک: جایی در پُشت زینِ اسب
باز: پرندهای شکاری با چنگالهایِ قوی و منقاری کوتاه و محکم

آزرده خاطر: رنجیده، دلتنگ، ناراحت
به یک پرواز: با یک بار پرواز کردن
فرود: پایین
بیدرنگ: تُند، فوری، بی توقّف
اتفاقاً: از قضا، ناگهان

مَجال: فرصت
مَلِک: پادشاه
مَنبع: سرچشمه، جای بیرون آمدن
تاخت: اسب را به حرکت درآورد
مخلوط: در هم آمیخته، آمیخته شده، درهم شده
در پیِ: به دنبال

سراسیمه: آشفته، با عجله، سرگردان
باد به گردِ اون می رسید: به کنایه بسیار تُند و سریع
حرکت می کرد.
عَرض: گفتن، بیان کردن ( به عرض رسانید: به پادشاه گفت.)

چیره: پیروز
آهِ سرد: آه و نالهای از سرِ ناامیدی و اندوه
زلال : شفاف
جام : ظرف آب
ترکش : خورجین، کیسه ای که به پشت می بستند
مالامال: پر، سرریز، سرپر
هلاک کرد: کشت
رکاب دار: خدمتکار، کسی که پیاده است و همراه سوار می رود
بی درنگ: بدون مکث، سریع، با عجله، فوری، بی توقف
پاکیزه: تمیز
مجال: فرصت
فرود آر: پایین بیاور
وی: او، ایشان
سراسیمه: با عجله و آشفته و نگران
به عرض رسانید: گفت
اشک از چشم بارید: گریه کرد
موجب: باعث
افسوس می خورم: ناراحت هستم
بی جان کردم: کشتم
سود: فایده

درس سوم فارسی پایه ششم ابتداییسخن (بخوان و حفظ کن و معنی)

بخوان و حفظ کن (صفحهٔ ۳۰ کتاب درسی)

با اینکه سخن به لطف آب است کم گفتن هر سخن، صواب است

با اینکه سخن مانند آب لطیف است، درست آن است که هر سختی را کم بگویی.

آب  ارچه   همه   زلال   خیزد از  خوردن   پر،   ملال   خیزد

هر چند آب زلال و پاک است، ولی اگر زیادی نوشیده شود، انسان را دچار ناراحتی خواهد کرد

کم گوی و گزیده گوی،چون دُرِّ تا  ز اندک تو ،  جهان  شود  پر

همانطور که مروارید به دلیل کمی و اندک بودن بسیار ارزشمند است، تو نیز کم سخن بگوی تا سخنان تو نیز ارزشمند باشند و مردم آن را جمع آوری و حفظ کنند.

لاف  از سخن چو دُر توان زد آن  خشت  بود  که  پر توان  زد

به سخنانی ک مثل مروارید کمیاب و با ارزش هستند، می‌توان افتخار کرد. آن خشت است که می‌توان خیلی زیاد ساخت. سخن کوتاه و کم، مثل مروارید ارزشمند است و سخن زیاد مثل خشت فراوان و بی ارزش است.

یک دسته   گل   دِماغ    پرور از    خرمن   صد   گیاه  ،   بهتر

یک دسته گل خوشبو که به روح طراوات می‌دهد، از یک خرمن گیاه بی گل و بو بهتر است

نظامی گنجوی


حکیم نظامی گنجوی

«نظامی گنجوی» با نام کامل «جمال‌الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید»، از شاعران و داستان‌سرایان معروف ادبیات فارسی است. نظامی سی سال از عمر خود را برای سرودن مجموعه اشعارش به نام «خمسه» یا «پنج گنج» صرف کرده است. این مجموعه شامل پنج مثنوی بزرگ است. «مخزن الاسرار»، «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «هفت پیکر» و «اسکندر نامه» پنج اثر بزرگ این مجموعه هستند.


معنی واژه های موجود در شعر

صواب: درست، شایسته

ثواب: پاداش

ارچه: اگر چه

زلال: صاف و گوارا

ملال: بیزاری، غم، اندوه

گُزیده: پسندیده، انتخاب شده، خلاصه

دُر: مروارید

لاف زدن: گفتار بیهوده گفتن، گزافه گویی، چرت و پرت گفتن

خشت: آجر خام، آجری که در کوره قرار نگرفته تا استحکام یابد

دِماغ پرور: خوش بو، معطر

خرمن، توده و مقدار انبوه و زیاد از هر چیز


خوانش و فهم (صفحهٔ ۳۱ کتاب درسی)

۱- منظور از بیت «کم گوی و گزیده گوی چون در            تا ز اندک تو جهان شود پر»چیست؟

مروارید به دلیل کم‌یابی، ارزشمند و گران بها شده است و همه به دنبال جمع کردن و نگهداری آن هستند، تو هم کمتر حرف بزن تا مردم صحبت های تو را مانند مروارید، ارزشمند بدانند و آن را جمع آوری و حفظ کنند.

۲- با توجّه به نشانه گذاری ها، بیت زیر را بخوانید. به نظر شما خواندن کدام یک صحیح است؟

با دلیل بیان کنید:

«لاف از سخن، چو در توان زد                آن خشت بود که، پر توان زد»

«لاف از سخن چو در، توان زد                آن خشت بود که پر، توان زد»

«چو در» که بعد از «سخن» آمده است، صفت است و «سخن» موصوف؛ میان موصوف و صفت «،» قرار نمی‌گیرد؛ پس بیت دوم درست است.

 

فارس ششم درس دوم  درس خوان

معلم چند کلمه را روی تخته نوشت و گفت: بچه ها هر پنج گروه دقت کنید. این چند واژه را که بار ها شنیده‌اید و خوانده‌‌اید یک بار دیگر بخوانید و درباره‌ی آنها فکر کنید:

خود، خلق‏، خلقت، خالق.

هیچ عجله نکنید. برای خوب فکر کردن‏، لازم است درنگ کنید، آرام بگیرید و با دوستان گروه بر سر فهم ابن واژگان و ارتباط آنها با یکدیگر، گفت و گو، و دریافت خود را بازگو کنید.

دقایقی سپری شد. فرزانه یکی از اعضای گروه «تفکر» گفت: چون هر چهار کلمه، ابتدای یکسانی دارند، ما فکر می‌کنیم، این شباهت‌ می‌تواند به معنای آن باشد که ما انسان ها همه در نقطه‌ی آغاز آفرینش مانند هم هستیم و هر چه از آن نقطه دور می‌شویم، تفاوت ها بیشتر می‌شود.

پروانه از گروه «ایمان»، برخاست و گفت: به راستی که هر کلمه، رنگ و بویی دارد و مانند ما دانش آموزان کلاس، کلمات هم وظیفه‌ای را بر روی دوش دارند. اعضای کروه بر این باورند که این چهار کلمه به ترتیب به دنبال هم آمده‌اند؛ زیرا ما با شناخت خلق و خلقت،‌سر‌انجام به خالق همه‌ی اینها ایمان می‌آوریم.

ریحانه از گروه «اخلاق»، بلند شد و از معلم و بقیه بچه ها اجازه خواست و گفت: گروه ما ریشه‌ی همه‌ی پدیده ها و اشیا را در اخلاق نیکو  و رفتار پسندیده می‌داند؛ چون ما زمانی می‌‌توانیم خالق خود و این عالم را خوب بشناسیم که به رعایت اخلاق و آداب نیک‏‏، پایبند باشیم. پس رشته‌ی پیوند خود، خلق و خلقت، نیکو کاری محبت و احسان است.

مریم از گروه «علم» برخاست و گفت: دوستان‏، توجه کنید. ما به تمام دید گاه های سه گروه، خوب گوش دادیم؛ اما دیدگاه گروه ما این است که همه چیز را باید به صورت علمی، مشاهده کرد. نظر گروه ما این است که سه کلمه‌ی خلقو خلقت و خالق از نظر ریشه‌ی کلمه، هم ریشه از یک خانواده‌اند؛ چون سه حرف مشترک در همه‌ی آنها دیده می‌شود ولی کلمه‌ی «خود» با بقیه، هم ریشه نیست و البته گروه، نتیجه گیری جالبی هم کرده و آن، این است که هر کس تنها به خود تکیه کند و خود بینی را پیشه سازد به شناخت خالق، دست نمی‌یابد؛ به همین سبب خود با خالق ارتباطی ندارد!

اکنون دیگر نوبت گروه «عمل» بود، تقریباً چهار گروه، نتیجه‌ی گفت و گو ها و بحث های خود را بیان کرده بودند. معلم هم انتهای کلاس نشسته بود و به فکر فرو رفته بود. لابد از این همه تفاوت و زیبایی نگاه بچه ها شگفت زده شده بود. به هر حال کسی نمی‌دانست در آن هنگام او چه چیزی می‌اندیشید.

ناگهان معلم از جای برخاست و گفت: خیلی عالی بود. تا اینجا بسیار جالب بود؛ چون شما با تفکر درباره‌ی چهار واژه به اندیشه های تازه‌ای دست یافته‌اید؛ اما بگذارید گروه «عمل» هم نظر خودشان را بیان کنند.

فاطمه به نمایندگی از گروه خود برخاست و گفت: ما فکر کنیم ارزش هرچیز به اندازه‌ی نقش و عملکرد مفید آن است؛ یعنی هر کسی شخصیت خود را در رفتار و عمل خویش نمایان می‌کند. اخلاق‏، ایمان، دانش و اندیشه‌ی ما در رفتار و گفتار ما آشکار می‌شود.

معلم پس از شنیدن نظر گروه «عمل»، که آخرین گروه بود، جلوی کلاس آمد و پنج کلمه‌ی دیگر، زیر آن چهار کلمه نوشت: تفکر، ایمان، علم، عمل، اخلاق؛ سپس گفت: این پنج کلمه که نام پنج گروه شما هم هست در حقیقت مانند پنج پنجره برای شناخت و تماشای آفرینش الهی است؛ بنابراین، هر گروه با بیان نظر خود، ما را یک قدم به آگاهی و شناخت، نزدیکتر کردند. هر کدام از گروه ها که سخن گفتند، تلاش کردند از نظر خودشان‏، موضوع را بشناسند. ما هم برایکشف و شناخت بهتر زیبایی های آفرینش، باید به تفکر درباره‌ی خود، خلق، خلقت و خالق بپردازیم. خوب و دقیق نگاه کنیم، گوش بدهیم، بسیار بخوانیم و درباره‌ی دیده ها، شنیده ها و خوانده ها بپرسیم و از پرسیدن نهراسیم.

اکبری شلدره

درس دوم فارسی پایه ششم ابتدایی(درک مطلب و واژه آموزی)

درک مطلب (صفحه‌ی ۱۶ کتاب درسی)

۱- با توجه به متن درس، نظر گروه «ایمان،» چه بود؟

به نظر گروه ایمان، چهار کلمه‌ی خود، خلق، خلقت و خالق به ترتیب درستی آمده اند، زیرا با شناخت خود و شناخت خلق و خلقت، سرانجام به همه‌ی اینها ایمان می‌آوریم

۲- نظر شما درباره‌ی آن چهار واژه چیست؟

به نظر من راه رسیدن خود (فرد) به خالق (خدا) توجه و احترام به خلق و خلقت به عنوان آفریده‌های خداست و بدون توجه به خلق و خلقت نمیتوان به خالق رسید.

۳- نظر گروه اخلاق را با گروه تفکر مقایسه، و یک شباهت آنها را بیان کنید.

گروه تفکر گفت که نقطه‌ی آفرینش همه‌ی انسان‌ها مثل هم است و گروه اخلاق ریشه‌ی همه‌ی پدیده ها و اشا را در اخلاق نیکو و رفتار پسندیده می‌دانست؛ بنابراین می‌توانیم بگوییم اخلاق نیکو و رفتار پسندیده نقطه‌ی آغاز آفرینش همه‌ی انسان‌ها است.

۴- شما نظر کدام گروه را می‌پسندید؟ دلیل آن را برای کلاس بازگو کنید.

من نظر گروه اخلاق را می‌پسندم؛ چون اخلاق نیکو و رفتار پسندیده می‌توند  حلقه‌ی اتصال خود، حلق، خلقت، و خالق باشد.


واژه آموزی (صفحه‌ی ۱۷ کتاب درسی)


به دوگروه از کلمات زیر، نگاه کنید:

      × علم = عالم، معلوم، معلّم، تعلیم، علوم

      ×  شهد = شاهد، مشهد، شهید، شهادت

همانگونه که می‌بینید، تمام واژه‌های ردیف اول در سه حرف (ع، ل، م) و همه‌ی کلمات ردیف دوم در سه حرف (ش، ه، د) مشترک هستند. به این دسته از کلمه‌ها، که از یک ریشه و خانواده هستند، هم‌خانواده می‌گوییم. شناخت این ویژگی به تشخیص شکل کلمات در املا به ما کمک می‌کند.


گوش کن و بگو (صفحه‌ی ۱۷ کتاب درسی)


به قصه‌ی «رفتار نیکان»، که برای شما پخش یا خوانده می‌شود، با دقت گوش دهید و بر اساس نمودار زیر، گفت‌وگو کنید؛ سپس به پرسش‌ها پاسخ دهید.

عنوان/ نام داستانرفتار نیکان
شخصیت هاپیامبر (ص)- مرد صحرانشین- پسر نوجوان
مکان یا فضای داستانشهر مدینه
زمان رخداد داستانگذشته و زمان پیامبر
پیام داستانخوش رویی و فروتنی- احترام ب پدر و مادر
نام کتابی که داستان از آن نقل شدهمرام خوبان

پرسش ها

۱- موضوع اصلی داستان چه بود؟ احترام ب پدر و مادر

۲- چرا زبان مرد، بند آمده بود؟ از دیدن سیمای درخشان و پر ابهت پیامبر دچار هیجان شده بود.

۳- پیامبر (ص) درباره‌ی رفتار با پدر و مادر چه سفارشی فرمودند؟

بر همه واجب است که احترام پدر و مادر خود را نگه دارند و با آنان با فروتنی رفتار کنند.

۴- شعری که در داستان خوانده شد از کیست؟ سعدی

 

درس دوم فارسی پایه ششم ابتدایی(معنی واژه ها)

خلق : آفریده

درنگ : تامّل – مکث – صبر – توقف

فهم : دانستن – آگاه بودن

دریافت :در اینجا به معنای فهمید

دریافت خود را بازگو نمایید : آنچه را که متوجه شده اید، بیان کنید

دقایقی سپری شد : مدت زمانی گذشت

پسندیده : نیکو – برگزیده

پای بند باشیم : وفادار باشیم

دیدگاه : نظر

خلقت : آفرینش

پیشه : کار

 

لابد : ناچار – ناگزیر

خاطر خواه : در اینجا دلخواه

خودبینی : خودپسندی – غرور – عجب

نهراسیم : نترسیم

درس دوم فارسی پایه ششم ابتداییای مادر عزیز (بخوان و حفظ کن و معنی)

بخوان و حفظ کن (صفحه‌ی ۱۸ کتاب درسی)

  ای مادر عزیز که جانم فدای تو قربان مهربانی و لطف و صفای تو

ای مادر عزیز که جان من فدای تو شود، حاضرم برای مهربانی و لطف و صفای تو خودم را فدا کنم.

هرگز نشد محبت یاران و دوستان هم پایه محبت و مهر و وفای تو

هرگز مهر و محبت کسی قابل مقایسه با مهر و محبت تو نشد.

مهرت برون نمی رود از سینه ام که هست این خانه خانه‌ی تو و این دل سرای تو

محبت تو از دل من بیرون نمی‌رود. تو در دل من جای داری و این دل من خانه‌ی توست.

ای مادر عزیز که جان داده ای مرا سهل است اگر که جان دهم اکنون به پای تو

ای مادر عزیز که به من جان داده ای و مرا به دنیا آورده‌ای برای من آسان است جانم را همین حالا فدای تو کنم.

خشنودی تو مایه خشنودی من است زیرا بود رضای خدا در رضای تو

خوشحالی و رضایت تو باعث خوشحالی من است چون خدا هم وقتی تو از من راضی باشی از من راضی می‌شود.

گر بود اختیار جهانی به دست من می‌ریختم تمام جهان را به پای تو

اگر اختیار جهان در دست من بود همه‌ی جهان را به پای تو می‌ریختم ؛تقدیم به تو می‌کردم.

ابوالقاسم حالت


ابوالقاسم حالت

ابوالقاسم حالت شاعر، مترجم و محقق توانای معاصر در سال ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد. ابوالقاسم حالت در زمینه موسیقی اصیل ایرانی نیز فعالیت داشت و سراینده نخستین سرود جمهوری اسلامی بود. وی پس از انقلاب اسلامی نیز علی‌رغم کهولت سن مدت زمانی نسبتاً طولانی با مجله گل آقا همکاری کرد. از ابوالقاسم حالت آثار ادبی و فرهنگی فراوانی در زمینه‌های طنز، شعر، ادبیات و ترجمه باقی مانده‌است. وی در سوم آبان سال ۱۳۷۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت.


خوانش و فهم (صفحهٔ ۱۹ کتاب درسی)

۱- در مصراع « می‌ریختم تمام جهان را به پای تو،» «تو» به چه کسی اشاره دارد؟ مادر

۲- بیت « مهرت برون نمی‌رود از سینه‌ام که هست این خانه، خانه‌ی تو و این دل، سرای تو» چگونه خوانده می‌شود؛ چرا؟

با لحن احساسی و عاطفی؛ چون این بیت احساسات شاعر را نسبت به مادر بیان می‌کند.

 


 معنی نثرهای درس دوم فارسی ششم ابتدایی


ما با شناخت خود و شناخت خلق و خلقت،سرانجام به خالق همه ی این ها ایمان می آوریم.

ما با خود شناسی (شناختن خودمان) و شناخت مردم و آفریده های آفرینش، در نهایت به آفریننده ی واقعی یعنی خداوند ایمان می آوریم.

هر کس تنها به خود تکیه کند و خودبینی را پیشه سازد، به شناخت خالق ، دست نمی یابد به همین سبب ، خود با خالق ارتباطی ندارد.

هر کسی فقط به خودش تکیه و تأکید کند و سرگرم خودپسندی و خودخواهی شود، نمی تواند خداوند را بشناسد، به همین دلیل، انسان خودبین و خودخواه نمی تواند به خداوند نزدیک شود.

درس دوم فارسی پایه ششم ابتدایی(بخوان و بیندیش – هدهد)

درک و دریافت صفحه ۲۳ فارسی ششم

۱- پیرزن در ‌کجا زندگی ‌می‌کرد؟
جواب: در باغی نزدیک شهر

۲- تفاوت ‌های ‌کلاغ ‌و ‌هدهد ‌را ‌بیان کنید.
جواب: کلاغ پرنده‌ای زیبا و خوش آواز نیست؛ ولی هدهد زیبا و خوش آواز است. کلاغ در ادبیات نشانه‌ی بد خبری و شومی است؛ اما هدهد قاصد و خبر رسان خوبی هاست.

‌۳- با‌ توجه ‌به متن درس،‌ پیرزن ‌چه ‌ویژگی‌هایی ‌داشت؟
جواب: مهربانی، زیرکی و با تجربگی.

‌۴- به نظر ‌شما چرا بعضی ‌از ‌افراد،‌ زود به دام ‌می‌افتند؟
جواب: به دلیل آن که به زرنگی خود بسیار مغرور می‌شود یا طمع زیادی دارند.

۵- از ‌این ‌داستان چه ‌فهمیدید؟
جواب: غرور طمع زیاد باعث گرفتاری است؛ دیگر این ‌که برای کارهای اشتباهی که انجام می‌دهیم نباید قسمت و سرنوشت را مقصر بدانیم.

درس دوم فارسی پایه ششم ابتدایی(دستور زبان – نهاد و گزاره)

نهاد و گزاره

 

 

نهاد و گزاره چیست؟

هر جمله دو بخش دارد به نام ( نهاد و گزاره ).

نهاد یعنی کننده ی کار یا بهتر است بگوییم کسی (کسانی) یا چیزی ( چیز هایی) که کار را انجام می دهد؛ به بقیه جمله هم گزاره میگوییم.

حال چگونه میتوانیم نهاد را پیدا کینم؟

نهاد را با پرسیدن (چی کسی) و (چه چیزی) از فعل پیدا میکنیم.

مثال:

۱. فصل تابستان فرا رسیده است.

چی چیزی فرا رسیده است؟( فصل تابستان).

(فصل تابستان) نهاد جمله است و (فرا رسیده است ) گزاره جمله است.

……………….

۲. محمد برای دیدن دوستش به شیراز آمده است.

چه کسی آمده است؟ (محمد). (محمد) نهاد است و (برای دیدن دوستش به شیراز امده است) گزاره جمله است.

………………..

نکته۱: نهاد ممکن است بیشتر از یک کلمه باشد.

مثال:

۱.بچه های زرنگ کلاس پنجم مدرسه دکترحسابی امدند.

در جمله بالا (های زرنگ کلاس پنجم مدرسه دکتر حسابی) نهاد و (آمدند) گزاره است.

………………..

نکته۲: در بعضی جمله ها نهاد پنهان است.

مثال:

۱.علی را بیاور.

کامل این جمله این است: (محمد) علی را بیاور.

چه کسی علی را بیاورد؟ محمد. اما محمد در جمله نیست. پس نهاد غایب است.

……………………………………………………………………………

حرف اضافه چیست؟

حرف اضافه به کلمه ای گفته میشود که در جمله معنی دار هست ولی وقتی ان را از جمله بیرون می اوریم بی معنی میشود.

مثال:

۱.محمد به خانه ی خود رسید.

کلمه (به) در داخل جمله معنی دارد ولی در بیرون جمله بدون معنی.

۲. موش از گربه میترسد.

کلمه (از) در داخل جمله معنی دارد ولی در بیرون جمله بدون معنی.

………………………………………………………………………………

متمم چیست؟

کلمه ای که بعد از حرف اضافه میاید.

مثال:

۱.محمد از ریاضی خوشش می اید.

حرف (از) حرف اضافه است و کلمه بعد از ان (ریاضی) متمم است.

البته حرف ربط کلمه ی بعد ان متمم نیست.

مثال:

محمد امد تا علی را ببیند.

حرف (تا) چون حرف ربط است کلمه بعدش متمم نیست .

درس دوم فارسی پایه ششم ابتدایی(سوالات)

سوالات درس دوم فارسی ششم ابتدایی

۱) منظور از پنجره های شناخت در درس چیست؟

۲) پنجره های شناخت ‘ ما را به شناخت چه چیزی رهنمون میشوند؟

۳) با توجه با متن درس ما چگونه میتوانیم آفرینش الهی را بهتر به تماشا بنشینیم ؟

۴) کلمات هم خانواده چه مشخصاتی دارند؟ با ذکر یک مثال آنها را توضیح دهید

۵) وقتی می خواهیم چند کلمه را در گروه های جداگانه قرار دهیم (آنهارادسته بندی کنیم)

چه مواردی را باید رعایت کرده و مد نظر نظر قرار دهیم؟

۶) با توجه به توضیحاتی که در بالا دادید کلمات زیر را دسته بندی کنید :

آیا می توانید بگویید به چند صورت می توانیم آنها را دسته بندی کنیم ؟

علم – کاغذ – فکر – صندلی – تعلیمات – میز – افکار – علمیه – پتو  بادکنک

۷)  با توجه به حروف زیر کلمات معنا داری بنویسید که از ۲ حرف بیشتر باشند

ی _ ف _ ش _ ر _ ت _ ک _ ع                     چند کلمه میتوانید بسازید؟

۸) با کلمه های زیر جمله بسازید :

پنجره ها :……………………………………………………..

اخلاق :………………………………………………………..

۹) جمله ی زیر را در ۸ سطر ادامه بدهید و در متن خود از کلمه های زیر استفاده کنید :

 خدا  –  شناخت دقیق  – عقل و خرد  – انسانها  – آگاهی و شناخت 

از خواب که بیدار شدم چشمم به پنجره ی اتاق خوابم افتاد بی اختیار به یاد حرفهای معلم افتادم : …………………………

۱۰ ) علامت های جمع در فارسی را نام ببرید

کلمات زیر را با کدام یک از علامتهای زیر میتوان جمع بست؟

آسمان ( ات _ ها _ ان )            سبزی ( ات _ ها _ ان )        زمستان ( ها _ ات _ ان ) 

شاگردان گل گلاب به سوالات من اکتفا نکنید و خودتون برید دنبال طرح سوال اونوقت می بینید که هم  لذت میبرید هم بهتر یاد میگیرید

خودارزیابی 

۱-با توجه به متن درس، نظر گروه ایمان چه بود ؟

اعضای گروه ایمان بر این باور بودند که این چهار کلمه به ترتیب درستی به دنبال هم آمده اند. زیرا ما با شناخت خود و شناخت خلق و خلفت ، سرانجام به خالق همه این ها ایمان می آوریم.

۲-گروه اخلاق بر چه چیزی تاکید کرده است ؟

گروه اخلاق ریشه ی همه پدیده ها و اشیا را در اخلاق نیکو رفتار پسندیده می دانست و بر این عقیده بودند که ما وقتی می توانیم خالق خود واین عالم را خوب بشناسیم که به رعایت اخلاق و آدب نیک پای بند باشیم.

حکایت 
۳- منظور از اینکه (( محبت ها را روی سنگ و بدی هارا روی شن نوشت )) چیست ؟

اگر ما چیزی را بر روی سنگ بنویسیم تا سال های سال آن نوشته بر روی آن سنگ باقی خواهد ماند ولی اگر آن را روی شن بنویسیم با وزش اولین باد، شن ها به هم می ریزد و نوشته از بین می رود. در اینجا منظور این است که ما باید محبت های دیگران را مانند نوشته ای که بر روی سنگ نوشته می شود در دل و ذهن وخود حک کنیم و بدی های آن ها را مانند نوشته ای که روی شن نوشته می شود و زود از بین می رود زود از دل و ذهن خود پاک کنیم .

بخوان وبیندیش 
۴- مرغ زیرک که می رمید از دام ……. با همه زیرکی به دام افتاد

پرنده ی زیرک و باهوش که همیشه خود را از دام ها دور نگاه می داشت این دفعه با تمام زیرکی و هوشیاری در دام افتاد .

ایستگاه اندیشه

۵- چرا برخی دام می افتند؟

هرکسی که به زیرکی و خود مغرور شود در واقع خود را در دام غرور انداخته و از همین دام معمولا ضربه های بزرگتری می خورد .

معنی واژه ها 

خلق = آفریده /درنگ = تامّل – مکث / دریافت =دراینجا فهمید / پای بند باشیم = لازم بدانیم / خاطر خواه = در اینجا دلخواه / خودبینی= خودپسندی – غرور – عجب /نهراسیم = نترسیم / مشاجره = دعوا -درگیری/ آزرده = رنجیده / آبادی = روستا –ده / لغزید = سُر خورد / حک کرد= تراشید / همپایه = هماندازه – هم قدر / مِهر = محبت / سرا = خانه / سهل = آسان – راحت / رضا = خشنودی / زیرک = زرنگ / طمع = حرص /خاطر = یاد – فکر – اندیشه / می رمید = فرار می کرد / قسمت = در اینجا سرنوشت / غفلت = فراموشی – بی خبری – نا آگاهی .

بنویسیم

فعالیت های درس 

۱- مخالف (متضاد) کلمات زیر را بنویسید.

ظاهر === باطن ………….پسندیده === ناپسند …………..تفاوت === تشابه 

…………….مفید === مضّر

۲- متن زیر را با یکی از حروف زیر (از، به، در، با) کامل کنید.

چلچله ی خوش آواز درآبی آرام بلند به پرواز در آمد . به ابر سلام کرد. ازکنار خورشید گذشت وبه او لبخند زد. با باد همنوا شد . به زمزمه ی آب گوش فرا داد وچهره ی زیبا ی خود را در آن مشاهده کرد . چلچله می دانست که چگونه از این همه زیبایی لذت ببرد .

۳- کلماتی که باهم ارتباط دارند در یک گروه قرار دهید .

فکر ، افکار ، معلومات ، تعلیم ،تفکر ، معلمان ،متفکران ، تعلیمات

الف : فکر ، افکار ، تفکر ، متفکران
ب: معلومات ، تعلیم ، معلمان ، تعلیمات 

املا

۱- پنج واژه ی مهم املایی از درس پیدا کنید و معنای آن را بنویسید.

این مورد بر عهده خود شما دانش آموزان می باشد.

۲- از متن درس کلماتی را که یکی از شکل های (( ع ، ق )) دارند ، پیدا کنید و بنویسید .

ع———-> معلم ، عجله ، اعضا ، معنا ، عالم ، رعایت ، علم ، علمی ، عمل ، عالی ، عملکرد
ق———-> دقت ، خلق ، خلقت ، خالق ، دقایق ، نقطه ، اخلاق ، بقیه ، تقریبا ، نقش ، حقیقت ، دقیق 

۳- در عبارات زیر غلط های املایی را پیدا کنید و شکل درست آن ها را بنویسید.

« ناگهان معلم از جای خود بر خواست و گفت : خیلی آلی بود ، تا اینجا بسیار جالب بود چون شما با تفکّر درباره ی چهار واژه به اندیشه های تازه ای دست یافته اید اما بگزارید که گروه « عمل » هم نظرات خودشان را بیان کنند ».

برخواست ———-> برخاست
آلی —————-> عالی
بگزارید ————> بگذارید 

نگارش 

۱- با کلمه ها و ترکیب های زیر ، جمله بسازید.

خالق : خداوند خالق جهان است .
کبوتر : پرواز کبوتر ها در آسمان زیبا است .
هنگام سحر : هنگام سحر زمان خوبی برای دعا است .
پنجره : با باز شدن پنجره هوای تازه به درون اتاق آمد .

۲- اگر می توانستید با کوه ها ، درختان و رود ها صحبت کنید، چه چیز هایی به آن ها می گفتید، گفت و گوی خود را با آن ها در چند سطر بنویسید .

در این روزگاری که درختان را ازبین می برند ، آب هارا آلوده می کنند و کوه ها را برای جاده سازی می تراشند از آن ها می پرسیدم که دوست داشتید در مقابل پیشرفت انسان ها زندگی و جاری بودن خود را از دست بدهید یا این که ترجیح می دادید طبیعت با نظم همیشگی خودش پیش برود. 

۳- تصویر زیر ر ا در یک بند توصیف کنید .

درختی که سرسبزی اش به روح انسان جلا می دهد ، آسمان آبی و پاکی که فرصت زندگی و تنفس به پرندگان ، پروانه ها و سنجاقک ها می بخشد .صدای آبی که تما م خستگی را از جان به در می آورد .در این تصویر زندگی جاری و ساری است چون رود پر آب و پاک .

کار گاه نویسندگی

در به کار گیری کلمه ها هنگام نوشتن باید دقّت کنیم. به نمونه های زیر توجه کنید

صبح ، اورا دیدم .
بامداد ، اورا دیدم .
پگاه ، اورا دیدم .

۱- به جای واژگان مشخص شده ، واژه های دیگری قرار دهید و جمله را باز نویسی کنید .

الف )هیچ چیر نمی تواند اثر محبت را ازبین ببرد .
هیچ چیز نمی تواند اثر مهربانی را از بین ببرد .
ب ) بپرسیم و از پرسیدن نهراسیم .
بپرسیم و از پرسیدن نترسیم .

۲-اکنون ، در باره موضوعی که بیش تر از هرچیز دیگری درباره آن می اندیشید ، یک بند بنویسید

دانش آموز عزیز این فعالیت را باید با توجه به اندیشه خود ، توصیف کنید.

۳- ضرب المثل (( از تو حرکت ، از خدا برکت )) را در یک بند توضیح دهید . 

برای رسیدن به اهداف و خواسته ها باید تلاش کرد . دعاکردن به درگاه خدا در حالی که کاری برای رسیدن به خواسته ها انجام نمی دهیم مفید نخواهد بود . خداوند به کسانی برای رسیده به خواسته هایشان کمک خواهد کرد ، در حالی که بر خدا توکل می کنند و خواسته های خودرا از درگاه خداوند می خواهند تلاش نیز می کنند . این ضرب المثل در واقع این مورد را بیان می کند .

۴- هر چه را از محتوای درس های این فصل فهمیده اید، در یک بند بنویسید.

پاسخ به عهده ی خود دانش آموز می باشد.

درس اول فارسی ششم درس خوان

درس و مدرسه ( مومکا ) – متن کتاب درسی و سوالات و پاسخ فعالیت ها و معنی شعر درس اول کتاب فارسی پایه ششم ابتدایی تحت عنوان معرفت آفریدگار در زیر آورده شده است. امید است که از آن بهره گرفته و استفاده لازم را ببرید.

درس اول فارسی پایه ششم ابتداییمعرفت آفریدگار (متن درس)

 

 

درس اول فارسی ششم ابتداییمعرفت آفریدگار (معنی شعر و لغت)

معنی متن و شعر درس اول فارسی ششم ( معرفت کردگار )

این  همه خلق را که شما بینید بدین چندین بسیاری، این همه را خالقی است که آفریدگار ایشان است و نعمت بر ایشان از وی است ، آفریدگار را بباید پرستیدن و بر نعمت او سپاس داری باید کردن.

معنی جمله: تمام  آفریده ها (مخلوقاتی) که شما می بینید و تعدادشان قابل شمارش نیست، همگی آفریننده ای دارند که او آن ها را خلق کرده و روزی آن ها از طرف اوست، پس باید این پروردگار را پرستید و به خاطر نعمت هایش از او سپاس گزاری کرد.

اندیشه کردن اندر کار خالق و مخلوق ، روشنایی افزاید اندر دل ، و غفلت از این و نا اندیشیدن ، تاریکی افزاید اندر دل ، و نادانی ، گمراهی است.

معنی جمله: فکر کردن در مورد کار پروردگار و آفریده هایش باعث معرفت و آگاهی دل و جان انسان می شود و فراموش کردن این نعمت ها و فکر نکردن درباره ی آن ها موجب گمراهی و نادانی انسان می شود.

ابوعلی بلعمی (قرن چهارم) ➡ کتاب تاریخ بلعمی

۱ ـ باد بهاری وزید از طرف مرغزار               باز به گردون رسید،ناله ی هر مرغ زار

باد بهاری از سمت سبزه زار شروع به وزیدن کرد تا جایی که آواز هر پرنده ی کوچک و ناتوان هم از شوق به آسمان رسید.

 

۲ ـ خیزوغنیمت شمار،جنبش بادربیع           ناله ی موزون مرغ،بوی خوش لاله زار

برخیز و از وزش باد بهاری و آواز آهنگین و زیبای پرندگان و بوی خوش لاله زار بهترین استفاده را بکن.

 

۳ ـ هرگل وبرگی که هست،یادخدامیکند      بلبل و قمری چه خواند؟یاد خداوندگار

 

هر گل و گیاهی که در طبیعت هست ، خدا را یاد می کند. بلبل و قمری هم با آواز خود خدا را یاد می کنند.

 

۴ـ برگ درختان سبزدر نظر هوشیار           هر ورقش دفتری ست،معرفت کردگار

در نظر انسان هوشیار و آگاه ، حتّی برگ درختان سبز نیز می تواند نشانه ای برای عظمت و شناخت قدرت خداوند در آفرینش باشد.

 

سعدی (قرن هفتم) ➡ کتاب ها : بوستان، گلستان، دیوان اشعار


معنی لغت های درس اول فارسی ششم:

خلق: مردم – انسان – آفریده

پرستیدن: عبادت کردن- ستایش کردن

سپاس داری: سپاس گزاری – شکرگزاری

مخلوق: خلق شده – آفریده شده

غفلت: بی خبری – فراموشی کردن

مرغزار: چمنزار – سبزه زار

گردون: آسمان

زار: ناتوان- نالان

خیز: برخیز – بلند شو

غنیمت شمردن: قدر فرصت را دانستن

جنبش: حرکت و تکان

ربیع: بهار

موزون: آهنگین – دارای وزن

لاله زار: جایی که لاله فراوان می روید

قمری: نوعی پرنده کوچکتر از کبوتر

هوشیار: باهوش – عاقل

دفتر: دراینجا منظور کتاب است

معرفت: شناخت – دانش

کردگار: آفریینده – خالق

درس اول فارسی ششم ابتداییمعرفت آفریدگار (درک مطلب و آموزش)

🔴 جواب فعالیت های درس ۱ : معرفت آفریدگار

 

درک مطلب صفحه ۱۲ فارسی ششم

۱- در شعری که خواندید، « بلبل» و « قمری» چه می‌خوانند؟
جواب: یاد خداوندگار بلبل و قمری در آواز های خود ستایش و ذکر پروردگار را می‌خوانند.

۲- برداشت شما از بیت «برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری ست معرفت کردگار» چیست؟
جواب: گل ها و گیاهان و همه‌ی جهان مانند کتاب است و انسان‌های دانا و عاقل با مشاهده‌ی دقیق و تفکر در مورد هر کدام از آنها خود را می‌شناسند و به بزرگی و عظمت خدا پی می‌برند.

۳- به نظر شما بلعمی بر چه چیزی تأکید دارد؟ دلیل خود را بیان کنید.
جواب: شناخت و پرستش پروردگار، شکر گذاری نعمت هایی که به ما داده است و فکر کردن درمنورد آفرینش هستی.
برای این که بلمعی، خواند را خالق و آفریننده‌ی جهان و همه‌ی نعمت‌ها معرفی کرده است. او وظیفه‌ی ما را در برابر خداوند، پرستش او و سپاس گزاری از نعمت هایش می‌داند و یاد آور شده، برای اینکه دلمان روشن و ایمانمان قوی شود، باید در مورد آفرینش هستی فکر کنیم.

۴- چه تفاوتی بین عبادت انسان‌ها با دیگر موجودات است؟
جواب: عبادت انسان ها آگاهانه است و انواع و اشکال گوناگونی دارد؛ اما عبادت دیگر موجودات از روی غریزه است و شکل یکسانی دارد (مثل نغمه‌سرایی و آواز خواندن پرندگان).